مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

کتاب جهان در پوست گردو از دانشمند معاصر استیون هاووکینگ (1942-2018) کتابی است که در سال 2001 منتشر شده است و در سال 2002 هم جایزه اونتیس برای کتاب های علمی را برده است و کتابی است که در ادامه کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان ( که به مدت چهار سال در صدر کتاب های پرفروش روزنامه ساندی تایمز لندن قرار داشت) نگارش شده است. در این کتاب هاووکینگ سعی می کند که مفاهیم نوین فیزیک و کیهان شناسی را در قالبی تا حدی ساده و عامه فهم و بدور از فرمول های پیچیده شرح دهد. من کتاب را با ترجمه خانم ماندانا مظاهری و انتشارات ندای معاصر مطالعه کردم. کتابی با ترجمه ای متوسط به بالا و کیفیت نشر بسیار ضعیف!! متاسفم که تا این حد صریح در مورد ناشر می نویسم ولی در عجبم که چطور کتابی تا این حد بی کیفیت اجازه نشر می گیرد. آیا نظارتی بر روی کتاب های منتشر شده در بازار وجود ندارد. به عنوان چند نمونه از ضعف ناشر می توانم اشاره کنم به اینکه

  1.  ناگهان رشته کلام گسسته می شد و ادامه مطلب را با جستجو در چند سطر بعد یا حتی صفحه بعد می یافتم.
  2. توضیحاتی که برای شکل ها نوشته شده هیج تفاوتی در فونت و سایز فونت با متن نداشت و می بایست حدس زد که نوشته آیا مربوط به شکل است یا متن اصلی
  3. در متن اشاره به رنگ های شکل ها می شود در حالی که شکل ها به صورت سیاه سفید چاپ شده اند!
  4. و چند مورد کوچتر که از اشاره به آنها خودداری می کنم.

 ولی مجددا باید اشاره کنم که سوای این مشکلات خود متن کتاب بسیار جذاب بود و مطالب آموزنده فراوانی در کتاب وجود داشت.

عنوان کتاب از نوشته ای از شکسپیر در نمایشنامه هملت اخذ شده است که می گوید« من می توانم در پوست گردویی محصور باشم و خودم را پادشاه جهان بی کران بدانم». هاووکینگ اشاره می کند که ممکن است منظور هملت این باشد که اگرچه ما انسان ها به لحاظ فیزیکی بسیار محدودیم، اما ذهن ما آزاد است تا کل جهان را بکاود و شجاعانه پیش رود.

حال در ادامه اشاره به برخی مطالب کتاب می کنم.

«آلبرت اینشتین کودکی نابغه نبود اما به نظر می رسد ادعاهای مطرح شده در این مورد که وی در مدرسه شاگردی ضعیف بوده است، اغراق آمیز باشند. ماهیت جدل آفرین و نفرت وی از قدرت موجب شد که نزد استادانش- در دانشگاهی که فارغ التحصیل شده بود- هیچ گونه محبوبیتی نداشته باشد و هیچ یک از آنها وی را برای پست دستیاری که مسیری عادی برای حرفه دانشگاهی بود انتخاب نکردند.

در اواخر قرن 19 دانشمندان معتقد بودند که به توصیف کامل جهان نزدیک شده اند. آنها تصور می کردند که جهان با ماده ای به نام اتر پر شده است. پرتوهای نور و سیگنال های رادیویی امواجی هستند که در این اتر حرکت می کنند.

اینشتین معتقد بود که قوانین طبیعت باید برای همه ناظرانی که حرکتی آزادانه دارند یکسان به نظر برسد و این بنیادی برای نظریه نسبیت شد یعنی تنها حرکت نسبی مهم است.

برخی اینشتین را مسبب بمباران اتمی ژاپن می دانند، اما این امر مانند این است که نیوتن را مسبب سقوط هواپیماها بدانیم چراکه او جاذبه زمین را کشف کرده است. اینشتین شخصا در پروژه منهتن شرکت نکرد و از بمباران هیروشیما و ناکازاکی دچار وحشت شد. پس از جنگ جهانی دوم اینشتین متفقین را ترغیب کرد که بمب اتمب را کنترل کنند. در سال1948 ریاست جمهوری اسرائیل به وی پیشنهاد شد ولی وی آن را نپذیرفت. او زمانی گفته بود سیاست گذراست ولی معادلات تا ابد برجای می مانند.

رابطه میان جرم و انرژی، یکی از پیامدهای مهم نظریه نسبیت است. فرضیه اینشتین مبنی بر اینکه سرعت نور باید برای همه یکسان به نظر برسد حاکی از این است که هیچ چیز نمی تواند سریعتر از نور حرکت کند. هنگام به کار گیری انرژی برای شتاب بخشیدن به هر چیزی جرم آن افزایش می یابد و شتاب دهی بیشتر به آن دشوارتر می گردد. شتاب دادن به یک ذره تا حد سرعت نور غیر ممکن است زیرا انرژی لازم برای این کار بی نهایت است.

جهان درحال انبساط است و فاصله میان دوکهکشان با گذر زمان افزایش می یابد و هرچه کهکشانی از ما دورتر باشد با سرعت بیشتری از ما دور می شود. ادوین هابل  در سال 1920 نشان داد که همه کهکشان ها با سرعت V  که با فاصله آنها از زمین(R) متناسب است از ما دور می شوند.

V=H*R      در این رابطه H   ثابت هابل است.

اگر کهکشان ها از هم دور می شوند پس باید در گذشته به هم نزدیک بوده باشند. با استفاده از سرعت گسترش کنونی جهان می توانیم تخمین بزنیم که آنها 10 یا 15 میلیارد سال پیش به هم بسیار نزدیک بوده باشند و بصورت نقطه ای با چگالی بینهایت بوده باشند.

ما نشان دادیم که نسبیت عام پیش بینی می کند زمان درون سیاه چاله ها به پایان می رسد اما آغاز و پایان زمان مکان هایی خواهند بود که معادلات نسبیت عام در آنها قابل تعریف نیستند. به همین دلیل است که این نظریه نمی تواند پیش بینی کند که ماحصل مهبانگ چه خواهد بود. دلیل آنکه نسبیت عام در هنگام مهبانگ بی فایده است این است که با نظریه کوانتوم سازگار نیست.

در سال 1900 مکس پلانک در برلین کشف کرد که تشعشع حاصل از جسمی که در اثر داغی سرخ شده است تنها در صورتی قابل توصیف است که نور به صورت بسته هایی به نام کوانتوم ساتع یا جذب شود. این فرضیه تا سال 1920 ناشناخته بود و در این زمان فیزیکدان آلمانی ورنر هایزنبرگ اصل مشهور عدم قطعیت را بنا نهاد. او پی برد که فرضیه پلانک نشان می دهد هرقدر مکان ذره دقیق تر مشخص شود به همان نسبت از دقت تعیین سرعت آن کاسته می شود. او نشان داد عدم قطعیت مکان ذره ضرب در عدم قطعیت اندازه حرکت آن باید همواره از ثابت پلانک بزرگتر باشد.

 اینشتین هرگز بطور کامل نظریه کوانتوم را نپذیرفت. او در جمله معروفی گفته است که خدا تاس بازی نمی کند. اما اغلب دانشمندان این نظریه را پذیرفته اند. چراکه طیف وسیعی از پدیده هایی را که تا پیش از آن توضیحی برای آن نداشتند، توصیف کرد. این قوانین مبنای پیشرفت های مدرن در شیمی، زیست شناسی مولکولی و الکترونیک بود.

نسبیت عام بعد زمان را با سه بعد دیگر فضا ترکیب می کند تا فضا زمان را بسازد. این نظریه بیان می کند که توزیع انرژی و ماده در جهان، در فضا زمان انحنا ایجاد می کند و آن را منحرف می سازد - تاثیر جاذبه منظور می گردد- و به همین دلیل فضا زمان مسطح نیست. در نظریه نیوتن که زمان مستقل از هرچیز دیگری موجود است می توان سوال کرد که خداوند پیش از خلق جهان چه می کرد؟ اما در نسبیت عام فضا و زمان مستقل از یکدیگر نیستند و بنابراین اگر زمان بدینگونه در درون جهان تعریف شود باید مقداری کمینه یا بیشینه- یعنی آغاز و پایان- داشته باشد. و در نتیجه دیگر معنی ندارد که سوال کنیم پیش از آغاز و یا پس از پایان چه رخ داده است زیرا این زمان ها تعریف ناپذیرند.

بسیاری از فیزیکدانان از نتیجه ما دلخور شدند، ولی رهبران مذهبی جهان از آن خرسند شدند زیرا شواهد علمی خلقت را بدست آورده بودند. ما با رد فرض ضمنی کانت مبنی بر اینکه زمان معنایی مستقل از جهان دارد اثبات کردیم در مدل ریاضی نسبیت عام آغاز زمان باید در مهبانگ باشد و با استدلال هایی مشابه پایان زمان هنگامی است که ستاره ها یا کهکشان ها پس از پایان انرژی سوخت هسته ای خود تحت جاذبه خود مچاله شده و سیاهچاله ها را تشکیل دهند.»

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

طوری زندگی کن انگار فقط یک روز دیگر زنده ای

مدت ها بود که از کتاب هنر شفاف اندیشیدن مطلبی نگذاشته بودم امروز می خوام به یک خطای شناختی به نام خطای کاهش اغراق آمیز از فصل 51 کتاب اشاره ای کنم.

احتمالا بسیاری از ما شنیده ایم که می گویند "طوری زندگی کن انگار فقط یک روز دیگر زنده ای" معنای این جمله ذاتاً باشکوه است چراکه بیانگر اشتیاق و میل شدید به لذت بردن از لحظه هاست. ما ارزش بیش از حدی به لذت بردن از لحضات داریم ولی این شیوه ی هوشمندانه ای برای زندگی نیست. تصور کن بخواهی عیناً از این مفهوم پیروی کنی دیگر دندانهایت را مسواک نمی زنی، موهایت را نمی شوری، خانه ات را تمیز نمی کنی، سرکار نمی روی، قبض ها را پرداخت نمی کنی و ... در زمان کوتاهی ورشکسته، بیمار و یا پشت میله های زندان خواهی بود.

به دو سوال توجه کن:

سوال یک: آیا ترجیح می دهی 1000 دلار پس از یک سال دریافت کنی یا 1100 دلار پس از یک سال و یک ماه؟ بسیاری از ما احتمالا 1100 دلار پس از 13 ماه را ترجیح می دهیم.

سوال دو: آیا ترجیح می دهی 1000 دلار اکنون دریافت کنی یا 1100 دلار پس از یک ماه؟ این بار بسیاری از ما 1000 دلار اکنون را ترجیح خواهیم داد. چرا اینگونه است در حالی که مدت انتظار برای 100 دلار اضافی در هر دو سوال یک ماه است؟ در مورد اول ما می گوییم ما  که می خواهیم یک سال صبر کنیم یک ماه هم رویش اما در مورد دوم "حالا" وارد می شود و باعث می شود که در تصمیم گیری ثبات نداشته باشیم. هرچه پاداشی سریعتر داده شود ما زودتر تسلیم می شویم. این پدیده، " کاهش اغراق آمیز"  خوانده می شود.

در دهه شصت میلادی والتر میشل آزمایشی روی کودکان انجام داده که معروف به آزمایش مارشملو است. در این آزمایش گروهی از کودکان چهار ساله یک شیرینی دریافت می کنند. آنها می توانند بلافاصله این شیرینی را بخورند و یا دو دقیقه صبر کنند و یک شیرینی دیگر دریافت کنند. عده ی کمی از کودکان منتظر ماندند تا شیرینی اضافی را بگیرند. نتیجه شگفت انگیزی که میشل از این آزمایش کسب کرد  این بود، کودکانی که دو دقیقه را صبر کردند در آینده از موقعیت شغلی مناسب تری برخوردار شدند. در واقع صبر یک نعمت است. هرچه بتوانیم بر امیال خود مسلط تر باشیم، بهتر می توانیم از این دام پرهیز کنیم. از طرفی دیگر، اگر فروشنده ی محصولی هستی امکان دستیابی آنی به محصول را به مشتریان بده. برخی افراد حاضرند پول بیشتری بدهند تا مجبور به صبر کردن نشوند.

در نهایت طوری زندگی کن انگار فقط یک روز دیگر زنده ای اما فقط یک روز در هفته!

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

می خوام برای آخر بار گریزی به کتاب خوش بینی آموخته شده از مارتین سلینگمن بزنم و چند مطلب جذاب دیگر از این کتاب را اشاره کنم:

  1. آزمایش:

در یه خانه سالمندان دو طبقه ساکنان طبقه اول در زندگی خود از کنترل بیشتری برخوردار بودند و امکان انتخاب های بیشتری داشتند. ساکنان طبقه دوم نیز از همان امکانات اضافی برخوردار بودند اما این برخورداری با خواسته یا عملکرد آنها بی ارتباط بود.

افراد طبقه ای که اختیار و کنترل داشتند، فعال تر و شادتر بودند و تعداد کمتری از این گروه در مقایسه با افراد طبقه دیگر فوت کرده بودند. این حقیقت شگفت آور به روشنی نشان می داد که اختیار و کنترل می تواند باعث تداوم زندگی شود و چه بسا درماندگی به مرگ منجر شود.

این پدیده در آزمایشگاه و تحت شرایط کنترل شده نیز بررسی شده است. سه گروه موش انتخاب شدند به گروه اول شوک ملایم گریزپذیر و به گروه دوم شوک ملایم گریزناپذیر و به گروه سوم هیچ شوکی داده نشد. اما در روز قبل از این کار چند سلول سرطانی به پهلوی هر یک از موش ها پیوند زده شد.

ظرف یک ماه 50 درصد موش هایی که سلول های سرطانی دریافت کرده بودند مردند. اما 30 درصد موش هایی که با استفاده از یک اهرم می توانستند شوک الکتریکی را قطع کنند مردند و 73 درصد موش های درمانده در این بازه زمانی مردند.

سوگواری، افسردگی  و بدبینی همه می توانند باعث کاهش فعالیت دستگاه ایمنی بدن شوند.

 

  1. میزان ابتلا به افسردگی از زمان جنگ جهانی دوم بیش از 10 برابر شده است. چرا زندگی مدرن در کشورهای توسعه یافته باعث چنین افسردگی شدیدی شده است. یک جواب می تواند اشاره به غروب جمع و طلوع فرد باشد.

طلوع فردیت: جامعه ما خوشی ها و رنج های فرد را بسیار بها داده است. اقتصاد ما نیز به گونه ای است که به آرزوهای فرد بال و پر می دهد. این خودِ گسترش یافته به همراه آزادی خطرهایی را نیز به همراه آورده است که مهمترین آنها افسردگی شدید است.

غروب جمع: انسان ها به بستری از معنا و امید نیاز دارند. در گذشته ما به بستری فراخ عادت داشتیم و در هنگامه شکست، در آن محیط تجدید قوا می کردیم. این محیط بزرگ که همان مشترکات است شامل ایمان به وطن، خدا و خانواده می باشد. همانگونه که رویدادهای سیاسی باعث کم رنگ شدن ایمان به وطن شده است، روندهای اجتماعی نیز باعث رنگ باختن مذهب و خانواده شده است. بدون ایمان به وطن، خدا و تضعیف نهاد خانواده انسان برای کسب هویت و هدف و امید به چه منبعی می تواند رجوع کند؟

باک شفلین متخصص انسان شناسی تلاش کرد در ساکنان قبیله کاکولی در گینه نو که در شرایط عصر حجر زندگی می کنند، چیزی معادل افسردگی بیابد، اما توفیقی نیافت. ارتباط متقابل میان تک تک افراد و قبیله مانع از بروز افسردگی می شد. هرگاه خوک یکی از افراد فرار کند و فرد دچار ناراحتی گردد، قبیله خوک دیگری به او می بخشد و این فقدان توسط گروه جبران می گردد و درنتیجه درماندگی به افسرگی  و فقدان به استیصال منجر نمی گردد.

  1. چگونه می توانیم عادت های قدرتمند خودخواهی را در خود و فرزندانمان بشکنیم؟ پاسخ نوعی ورزش اخلاقی است از جمله کارهای زیر:
  • پنج درصد درآمد خود را کنار گذاشته و شخصاً بین نیازمندان تقسیم کنید.
  • از بخشی از فعالیت هفتگی خود که معمولا برای رضایت شخص خود انجام می دهید از جمله صرف غذا در رستوران، رفتن به سینما و ... چشم پوشی نموده و زمانی معادل یک بعد از ظهر در هفته را اختصاص به سایرین و جامعه نمایید مانند نظافت پارک محله، کار داوطلبانه در آشپزخانه خیریه.
  • به فرزندانتان بیاموزید که یک چهارم پول خود را برای بخشش کنار بگذارند و شخصاً این کار را انجام دهند.
  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

چرا بدبینی؟

مجدداً به بخشی جذاب از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن اشاره می کنم:

چرا تکامل امکان بقا و پیشرفت بدبینی و افسردگی را فراهم آورده است؟ اگر بدبینی ریشه افسردگی و خودکشی است و اگر به موفقیت کمتر منتهی می شود و به عملکرد ضعیف دستگاه ایمنی بدن و بیماری منجر می شود پس چرا در دوران گذشته از میان نرفته است؟ بدبینی چه نقش متعادل کننده ای برای انسان ایفا می کند؟

بدبینی می تواند از واقع گرایی که همواره بدان نیازمندیم حمایت کند. در برخی موقعیت ها مانند کابین خلبان یک هواپیمای مسافربری آنچه بدان نیاز داریم نگاه خوشبینانه نیست بلکه نگاهی است که به شکل بی رحمانه ای بدبینانه باشد. بدبینی اشتباهات ما را به هنگام خوش بینی اصلاح می کند و باعث درک درست واقعیت می شود.

دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد افراد افسرده علی رغم غمگین تر بودن، عاقل ترند. افراد غیر افسرده واقعیت را به نفع خود تفسیر می کنند و افراد افسرده واقعیت را آن طور که هست درک می کنند.

شرکت ها به افراد بدبین نیز احتیاج دارند، افرادی که از واقعیت های موجود شناخت درستی داشته باشند و کاری کنند که افراد خوش بین از حقایق ناخوشایند آگاه گردند. و مدیری در راس شرکت ها لازم هست که بتواند تعادلی بین دیدگاه خوش بینانه طراحان و مصیبت نامه های حسابداران برقرار کند.

ما بطور معمول هنگامی که از خواب بیدار می شویم، بیش از ساعات دیگر شبانه روز افسرده ایم و هرچه از بامداد می گذرد، همچنان بدبین تر می شویم.

بدبینی در اشکال خفیف می تواند می تواند ما را تا حدی از ریخت و پاش های پرخطر ناشی از خوش بینی بر حذر دارد، ما را به فکر بیشتر وا می دارد و ما را از انجام اعمالی عجولانه و غیر محتاطانه محفوظ می دارد.

ما می توانیم بیاموزیم که اکثر مواقع خوش بینی را انتخاب کنیم اما به هنگام ضرورت بدبین نیز باشیم.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

انواع افسردگی

قصد دارم به بخشی دیگر از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن  که به معرفی انواع افسردگی می پردازد اشاره کنم.

سه نوع افسردگی وجود دارد:

یکی افسردگی طبیعی نام  دارد: وقتی شغل دلخواه خود را پیدا نمی کنیم، وقتی ارزش سهام ما سقوط می کند، از سوی افراد مورد علاقه خود طرد می شویم، سخنرانی های بدی ارائه می دهیم و بسیاری از دلایل مشابه احساس ناراحتی و درماندگی می کنیم و یقین پیدا می کنیم که برای تصحیح آن کاری از ما ساخته نیست در این گونه مواقع مبتلا به افسردگی طبیعی شده ایم اما پس از مدتی بنا بر یکی از رموز طبیعت به حالت عادی باز می گردیم. افسردگی طبیعی بقدری شایع است که آن را سرماخوردگی بیماریهای روانی می نامند.

دو نوع دیگر افسردگی، افسردگی تک قطبی و افسردگی دو قطبی هستند و اختلالات افسردگی خوانده می شوند. قبل از توصیف این دو نوع افسردگی لازم است در مورد نوعی از بیماری روانی به نام شیدایی توضیحی داده شود. شیدایی نوعی از بیماری است که ظاهراً دارای علایمی است که عکس افسردگی است. از جمله این علایم می توان به سرخوشی بی دلیل، خود بزرگ بینی، رفتار و گفتاری مشتاقانه و پرحرارت و عزت نفس کاذب اشاره کرد.

مبتلایان به افسردگی تک قطبی بر خلاف نوع دو قطبی هرگز دوره های شیدایی را تجربه نمی کنند دیگر تفاوت این دو نوع در این است که افسردگی دو قطبی بیش از نوع تک قطبی خصوصیت  ارثی دارد. افسردگی دو قطبی بر خلاف نوع تک قطبی و افسردگی طبیعی نوعی بیماری است که آن را اختلال جسمانی می نامند و با دارو درمان می شود.

طی قرن بیستم افسردگی بیش از ده برابر افزایش داشته است. همچنین بنابر آمارهای موجود تعداد زنان افسرده بیش از دو برابر مردان افسرده هستند. مردان بیشتر گرایش به عمل دارند تا فکر و خیال. اما زنان بیشتر تمایل دارند تا در بحر افسردگی  فرو روند و بکرار آن را حلاجی کنند و در تجزیه و تحلیل و تعیین منشاء آن بکوشند. روانشناسان این تجزیه تحلیل وسواس گونه را نشخوار ذهنی نامیده اند.

کسانی که علل موقتی را برای وقایع خوشایند در نظر می گیرند حتی در صورت موفقیت هم ممکن است ناامید شوند زیرا آن را نتیجه چیزی جز خوش شانسی نمی دانند. در مقابل کسانی که برای شکست های خود تبیینی عام دارند با ناکامی در یک زمینه، از همه چیز دست می کشند. کسانی که تبیینی خاص برای آن دارند، شاید در بخشی از زندگی خود درمانده شوند، ولی در بخش های دیگر آن مصممانه پیش می روند. پایدار دانستن علت رویدادهای ناگوار موجب درماندگی طولانی مدت می شود، در حالی که موقتی دانستن آنها به انعطاف پذیری می انجامد.

کسانی که به هنگام شکست خود را سرزنش می کنند در مقایسه با کسانی که در چنین موقعیت هایی عوامل بیرونی را دخیل می دانند عزت نفس پایینتری دارند. البته در اینجا سلینگمن اشاره می کند که هیچ معتقد نیستم که مردم باورهای خود را بطور کلی از درونی به بیرونی تغییر دهند که خود باعث از میان برداشتن مسئولیت های فردی می گردد. ولی در یک وضعیت که آن هم افسردگی است لازم است این کار صورت بگیرد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

 

قصد دارم به بخشی دیگر از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن اشاره کنم که آزمایشی جالب را توضیح می دهد.

سه گروه از سگ ها انتخاب شدند به گروه اول شوک الکتریکی گریزپذیر داده شد بطوری که سگ ها می توانستند به کمک بینی خود صفحه ای را فشار داده و شوک را قطع کنند. بدین نحو این سگ ها کنترل شوک را در اختیار داشتند. گروه دوم شوک الکتریکی گریز ناپذیر داده می شد بطوری که هیچ گونه کنترلی در جهت قطع شوک نداشتند. سگ های گروه سوم نیز شوکی دریافت نمی کردند.

پس از پایان این مرحله از آزمایش سگ ها به یک جعبه دو دهانه منتقل می شدند تا با پرش از روی مانع میان جعبه از شوک فرار کنند. سگ های گروه اول که کنترل شوک را در اختیار داشتند هنگامی که شوک به جعبه وصل شد ظرف چند ثانیه دریافتند که با پرش از روی مانع می توانند شوک را متوقف کنند. سگ های گروه سوم که شوکی دریافت نکرده بودند نیز پرش از روی مانع را آموختند. اما سگ های گروه دوم که هیچ کنترلی روی شوک نداشتند بطرز رقت باری در کف جعبه نشستند و شوک الکتریکی را تحمل کردند.

آزمایش مشابه و مهم دیگری که توسط دونالد هیروتو انجام شد نتایج را روی انسان بررسی کرد:

او نخست گروهی از افراد را به اتاقی برد و سپس دستگاهی را که صدای بلندی را ایجاد می کرد روشن کرد و از آنان خواست که با استفاده از دکمه های صفحه کلید صدا را قطع کنند. گروه اول کلیه دکمه ها را امتحان کردند ولی در هیچ حالتی صدا قطع نشد. گروه بعدی با استفاده از ترکیبی خاص از دکمه ها موفق به قطع صدا شدند. گروه سوم نیز اصلاً در معرض صدا قرار نگرفت. در مرحله بعد هیروتو افراد را به اتاق دیگری برد که جعبه ای دو دهانه در آن قرار داشت. این جعبه به گونه ای بود که اگر دست خود را در یک سر آن قرار می دادند صدای گوش خراشی ایجاد می شد و تنها با حرکت دست به سمت دیگر جعبه صدا قطع می شد.

اما نتایج: افرادی که که در مرحله اول در معرض صدای گریز ناپذیر قرار گرفته بودند، دست خود را حرکت ندادند و همان جا نشستند. اما همه کسانی که در مرحله اول در معرض صدایی قرار نگرفته بودند و همچنین افراد گروه گریزپذیر به آسانی آموختند که صدا را قطع کنند.

همچنین آزمایش هیروتو نتایج مهم دیگری نیز داشت: اول اینکه از هر سه نفری که او سعی کرد درمانده اش کند یک نفر درمانده نشد و دوم اینکه از هر ده نفری که از اول در معرض هیچ صدایی قرار نگرفته بودند یک نفر در مرحله بعد در مقابل جعبه دو دهانه بی حرکت ایستاد و هیچ واکنشی نشان نداد. هر دوی این نتایج از آزمایش قبلی روی حیوانات نیز حاصل شده بود یعنی یک سوم افراد تحت حتی شرایط یاس آمیز نیز مقاومت نموده و درمانده نمی شوند و ده درصد افراد، مستعد درماندگی هستند حتی اگر با شرایط درماندگی مواجه نشوند.

اما برداشتی که من شخصا از این قسمت داشتم:

این آزمایش را قبلا جایی که الان متاسفانه به خاطر ندارم خوانده بودم اما یه نکته ای در ادامه افزوده بود که پارامترهای سلامتی دو گروه گریزپذیر و گریزناپذیر نیز چک شده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که گروه گریزپذیر که دچار درماندگی نیز نشده بودند سالم تر از گروه دیگر بودند و این نقش دعا و نیایش را در زندگی انسان ها برایم تداعی می کند.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

مارتین سلینگمن

خوشبینی آموخته شده:

مارتین سلینگمن (متولد 1942) روانشناس، استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی و مبدع نظریه " درماندگی آموخته شده" است. وی نفر 31 ام در ارجاعات روانشناسی در قرن 20ام شناخته شده است و سابقه ریاست بر انجمن روانشناسی آمریکا را نیز دارد.

من کتاب "خوشبینی آموخته شده" از وی را از نمایشگاه کتاب سال 1396 تهیه کرده بودم و در چند روز اخیر فرصتی دست داد تا شروع به مطالعه کنم. کتاب، کاری از انتشارات رشد و با ترجمه فروزنده داورپناه و میترا محمدی است. ترجمه بسیار روان  و خوب بود. نیمه اول کتاب، بسیار قوی و محکم  بود ولی نیمه دوم به نظرم به قوت ابتدای کتاب نبود و بیشتر توضیحاتی اضافی در راستای نیمه اول کتاب بود.

سلینگمن در این کتاب افراد خوشبین و بدبین را چنین وصف می کند.

ویژگی افراد بدبین این است که معتقدند رخدادهای ناگوار مدت ها دوام می یابند، بر همه کارهای آنها سایه می افکنند و تقصیر خود آنهاست. اما افراد خوش بین شکست و ناکامی را مانعی گذرا می بینند که دنباله ای ندارد و علل آن را تنها به همان مورد خاص محدود می دانند. آنها تقصیر شکست را به گردن خود نمی اندازند، بلکه معتقدند که شرایط، بداقبالی یا افراد دیگر مسبب آن هستند.

تحقیقات بسیاری نشان داده اند که افراد خوش بین در مدرسه، محل کار و میدان های ورزشی عملکرد به مراتب بهتری دارند همچنین افراد خوشبین نسبت به افراد بدبین عمر طولانی تری دارند. احتمال انتخاب شدن نامزدهای ریاست جمهوری خوش بین بیش از نامزدهای بدبین است.

یکی از مهمترین یافته های روانشناسی این است که افراد می توانند شیوه تفکر خود را انتخاب کنند.

خوشبینی منوط به گفتن اظهارات مثبت به خود نیست. طی سالها مشخص شده است که بیان اینگونه اظهارات به خود اگر هم تاثیری داشته باشد بسیار اندک است. مهمترین مهارت در خوش بینی آن است که هنگام رویارویی با مشکلات روزمره زندگی، الفاظ مخربی را که به خود می گوییم، تغییر دهیم.

به منظور انتخاب افراد مناسب برای یک کار دشوار و چالشی باید سه ویژگی زیر مدنظر قرار گیرد:

استعداد- انگیزه- خوش بینی

خوشبینی دوای همه دردها نیست اما می تواند شما را در برابر افسردگی محافظت کند، سطح پیشرفت شما را بهبود ببخشد و به سلامت جسمی شما بیفزاید. بدبینی زمین حاصلخیزی است که افسردگی در آن می روید، به ویژه زمانی که محیط خشن باشد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز قصد دارم مطالبی دیگر از کتاب افسون ریاضیات بنویسم:

سابقه اعداد شمارشی به دوران ماقبل تاریخ باز می گردد و همچنین تمدن های باستانی از وجود کمیت های کسری آگاه بودند. مسئله ای که برام جالب بود این بود که اعداد منفی حتی تا قرن 16 میلادی کاملا پذیرفته نشده بود و اول بار اروپاییان از نوشته های اعراب متوجه اعداد منفی شدند. میخایل اشتیفل( قرن شانزدهم) اعداد منفی را بی معنی و احمقانه می دانست، حتی بلز پاسکال گفته است:« من کسانی را می شناسم که نمی توانند بفهمند با برداشتن چهار از صفر، صفر باقی می ماند».

مردم دنیای باستان با نگاه به ستارگان و سیاره ها و دانه های شن در ساحل ، مفهوم بی نهایت را احساس می کردند.

از آنجا که در تعالیم مذهبی استفاده از تصاویر حیوانات در هنر اسلامی ممنوع بود، هنرمندان مسلمان مجبور به استفاده از ریاضیات به عنوان راهی برای بیان هنری تکیه شدند و این امر آنان را به خلق گنجینه ای از طرح های کاشی کاری رهنون شد.

هر سلول زنده ای از شش عنصر بنیادی- کربن، هیدروژن، اکسیژن، فسفر، نیتروژن و گوگرد – تشکیل شده است. این اتم ها در سلول با هم ترکیب می شوند تا ملکول های آب ، فسفات و قند ساخته شوند.

در ادامه به مبحثی نسبتاً جدید در ریاضیات به نام Fractal  یا برخال اشاره می کنم:

هندسه اقلیدسی برای توصیف چیزهایی مانند بلورها و کندوهای عسل بی نظیر است. اما انسان در یافتن اشکالی در هندسه اقلیدسی برای شکل ذرت بو داده، اشیای خشک شده، پوست درختان، ابرها، ریشه زنجبیل و خط های ساحلی به سختی در مضیقه قرار می گیرد. با معرفی فضای فراکتالی در 1975 توسط ماندل برو در این زمینه ها می توان توصیفی ارائه کرد.

فرض کنید می خواهیم مسافت خط ساحلی را اندازه بگیریم می دانیم در ریاضیات فاصله را می توان با هر واحدی اندازه گرفت- مثلا متر، سانتی متر، میلی مترو ...- بدون توجه به واحد اندازه گیری مسافت بدست آمده یکسان خواهد بود. حال اگر خط ساحلی را دارای ماهیتی فراکتالی بدانیم آنگاه پاسخ ها یکی نخواهند بود و هرچه واحد اندازه گیری کوچکتر باشد قادر خواهیم بود که شاخابه ها و خلیج های بیشتری از خط ساحلی را اندازه گیری کنیم. خط ساحلی در هندسه برخالی دارای طول بی نهایت می باشد.

در اشکال فراکتالی هر جزء کوچک شبیه کل شکل می باشد. نمونه هایی از این اشکال در زیر نشان داده می شوند.

 

 

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز می خوام مطلبی دیگه از کتاب کج رفتاری ریچارد تیلر بنویسم.

ما پس از واقعیت فکر می کنیم از حتمیت نتیجه خبر داشتیم. پس از آنکه سناتور سیاه پوست و گمنام باراک اوباما در رقابت های درون حزبی دموکرات ها بر هیلاری کلینتون محبوب غلبه کرد، خیلی ها با خود فکر می کردند که احتمال این را از قبل می دادند. اینطور نبود. آنها در این لحظه جور دیگری به یاد می آورند.

انسان های عادی زمان و قوه فکری محدودی دارند در نتیجه آنها برای کمک به خود در امر قضاوت به قواعد سر انگشتی یا میان برها متوسل می شوند.

تابع ارزش:

شیب تابع سود کمتر از تابع زیان است. یعنی سود 100 دلاری و زیان 100 دلاری یکدیگر را خنثی نمی کنند یا به عبارتی مطلوبیتی که از  حصول 100 دلار احساس می کنیم بسیار کمتر از از خسرانی است  که از زیان 100 دلار احساس می کنیم. همچنین در این نمودار اثر  مالکیت نیز مشاهده می شود.

تابع ارزش

هزینه های هدر رفته:

جویس با دختر شش ساله اش سیندی بر سر اینکه او چه لباسی برای مدرسه بپوشد بگومگو داشت. سیندی نمی خواست لباس رسمی بپوشد فقط شلوارک. جویس اصرار می کرد که سیندی باید لباسی که قبل از آغاز مدرسه خریده است بپوشد. من وساطت کردم و توضیح دادم که پول پرداختی برای لباس ها هدر رفته است و پوشیدن لباس ها آن را زنده نمی کند. تا زمانی که پوشیدن شلوارک نیازی به خرید لباس جدید نداشته باشد اصرار به سیندی برای پوشیدن لباس های رسمی هیچ کمکی به وضعیت مالی شان نمی کند.

اثر مالکیت:

آدم ها به چیزهای در مالکیت خود در مقایسه با چیزهای قابل تملک که هنوز به مالکیت آنها در نیامده است، ارزش بسیار بالاتری قائل می شوند.

نیمی از افراد شرکت کننده در آزمون بطور تصادفی انتخاب شدند تا سه دلار دریافت کنند و نیم دیگر بلیط های قرعه کشی دریافت کردند. برنده قرعه کشی برنده 70دلار می شد. پس از گذر زمان و اینکه افراد کارهای دیگری انجام دادند به آنها این فرصت داده شد که با گروه مقابل داد و ستد کنند. یعنی افراد فاقد بلیط بتوانند با سه دلار بلیط قرعه کشی را خریداری کنند و همچنین بلیط داران بتوانند بلیطشان را به سه دلار بفروشند. توجه شود که سوال یکسانی از همه پرسیده شده است که آیا سه دلار را ترجیح می هند یا بلیط قرعه کشی را؟ برطبق نظریه اقتصاد نباید فرقی داشته باشد که افراد اول پول گرفته باشند یا بلیط قرعه کشی را اما نتایج، این پیش بینی را به وضوح رد کردند: 82 درصد از دارندگان بلیط قرعه کشی تمایل به حفظ بلیط خود را داشتند و 62 درصد دارندگان پول نیز مایل به خرید بلیط نبودند. حتی وقتی تخصیص های اولیه به طور تصادفی انجام شده باشد

این دو حالت را درنظر بگیرید:

  1. کمبودی برای مدل پرطرفدار یک خودرور پیش آمده است و مشتریان باید دو ماه برای تحویل آن صبر نمایند. توزیع کننده قبلاً این خودروها را به قیمت مصوب می فروخت. حالا توزیع کننده این مدل را 200 دلار بیش از قیمت مصوب می فروشد.        قابل قبول:  29 درصد       غیر منصفانه: 71درصد
  2. کمبودی برای مدل پرطرفدار یک خودرو پیش آمده است و مشتریان باید دو ماه برای تحویل آن منتظر بمانند. توزیع کننده قبلاً این نوع از خودروها را 200 دلار زیر قیمت مصوب می فروخت. حالا توزیع کننده این مدل را فقط به قیمت مصوب می فروشد.   قابل قبول:  58 درصد    غیر منصفانه: 42 درصد

نتیجه این پژوهش این است که ادراک از انصاف با اثر مالکیت رابطه دارد. هم خریداران و هم فروشندگان خود را نسبت به شرایطی که از داد و ستد که به آن خو گرفته اند محق می دانند و هرگونه تخریب آن را زیان می شمارند.

بازی های انصاف:

بازی دیکتاتور: چنین است که شما فرصت دارید 20 دلار را بین خود و نفر دیگری تقسیم کنید. دو گزینه پیش رویتان است می توانید 18 دلار برای خود بردارید و 2 دلار به نفر دیگر بدهید و یا 20 دلار را بطور مساوی بین خود و دیگری تقسیم کنید.

بیش از اینکه نتیجه این بازی مهم باشد نتیجه بازی دوم که بازی تنبیه می نامیم مهم است.

بازی تنبیه: چنین است که شما دو نفر پیش رویتان است که در بازی دیکتاتور شرکت کرده اند. نفر الف گزینه مساوی در بازی دیکتاتور را برگزیده است و نفر ب گزینه 18 به 2 را. حال دو انتخاب دارید اینکه 10 دلار را بطور مساوی با نفر الف سهیم شوید و یا 12 دلار را با نفر ب.

81 درصد افراد تصمیم گرفتند 10 دلار را با نفر باانصاف الف تقسیم کنند نه 12 دلار را با نفر بی انصاف ب. آدم ها از پیشنهاد های غیر منصفانه بیزارند و برای تنبیه صاحبان آن پیشنهاد ها حاضرند ضربه مالی بخورند.

تلنگر:

یک سری ابتکاراتی می توان در نظر گرفت که با حداقل هزینه نتیجه ای ملموس حاصل کند. از جمله مثال های زیر که در کتاب تلنگر( همچنین سُقُلمه نیز ترجمه شده است) بدان اشاره شده است:

  1. در فرودگاه بین المللی شهر آمستردام چند نابغه ابتکاری به خرج دادند تا از آلودگی پیرامون آبریزگاه هنگام استفاده سرپایی جلوگیری کنند. آنها تصویر سیاه مگسی را در حول دریچه تخلیه آبریزگاه کشیدند. مدیریت فرودگاه گزارش کرد که این عمل تا 80 درصد از ادرارپاشی را کاهش داده است.
  2. «جان تی یرنی» ستون نویس مجله نیویورک تایمز در مورد ترغیب اینکه مردم پیش از طوفان به ارتفاعات بروند پیشنهادی داشت و آن پیشنهاد چنین بود که یک ماژیک به مردم داده شود و از آنها خواسته شود تا شماره تامین اجتماعی خود را روی بدنشان بنویسند تا تشخیص هویت قربانی ها بعد از طوفان آسانتر گردد. چه ایده قشنگی.
  3. اگر میز سالاد در مکانی چشم نواز کافه تریا گذاشته شود( همانطور که در دانشگاه شیکاگو انجام شده است) به نظرم نیازی به نصب این علامت نباشد که هدف تلنگر زدن به شما برای اینکه سالاد را به برگر ترجیح دهید.
  4. به نیمی از والدین دانش آموزان قبل از یک آزمون مهم ریاضی پنج روز قبل، دو روز قبل، و یک روز قبل پیامی فرستاده شد که دانش آموزان امتحان مهمی در پیش دارد. نیم دیگر والدین پیامی دریافت نکردند. پژوهشگران این رویکرد را «اطلاع رسانی پیشاپیش» نامیدند. عملکرد دانش آموزانی که والدین آنها پیام دریافت کرده بودند به اندازه یک ماه حضور بیشتر در مدرسه ارتقا یافته بود. همچنین یک نتیجه دیگر این آزمون این بود که اثربخشی تلنگرها در گرو سری بودن آنها نیست.
  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

ریچارد تیلر

ریچارد تیلر اقتصاددان 74 ساله آمریکایی است که به علت پژوهش هایش که منتهی به معرفی رشته ای به نام اقتصاد رفتاری شده است برنده جایزه نوبل افتصاد در سال 2017 شده است. آکادمی علوم سلطنتی سوئد در مورد این انتخاب تصریح کرد که: «مشارکتهای او باعث ایجاد یک پل بین تحلیل‌های اقتصادی و روانشناختی تصمیم‌گیری فردی شده‌است».

خودش می گوید که دانشجوی چندان درخشانی نبوده است و استاد راهنمای پایان نامه اش « شروین روزن» نظرش را درمورد کیفیت دانشجویی اش چنین توصیف کرده است: « انتظار چندانی ازش نداشتیم»

اقتصاد رفتاری به عنوان شاخه رو به رشدی از علم اقتصاد رشته متفاوتی نیست اما این نوع اقتصاد با تزریقات قوی از روانشناسی و سایر علوم اجتماعی به انجام می رسد. دروس علم اقتصاد بینش های زیادی درباره رفتار انسان های اقتصادی به دانشجوها می دهد، اما آنها درنمی یابند که دنیایی از انسان های عادی زندگی می کنند.

اگر رفتار انسان ها قرار باشد بر اساس مدل های کلاسیک اقتصادی قضاوت شود آنگاه باید بپذیریم که بسیاری از مردم دچار کج رفتاری هستند.

کتابی که من خواندم با ترجمه دکتر بهنام شهائی است که با چاپ زیبایی از نشر مهربان کار شده است. ترجمه کتاب به نظرم می توانست بسیار بهتر از این باشد البته این نظرم به عنوان یک خواننده مبتدی است که هیچ گونه اطلاعاتی از مباحث اقتصادی ندارد. در کل حدود دو سوم کتاب خواندنش دشوار بود، یک سوم کتاب قابل فهم و یک سوم دیگر جذاب بود. همچنین کتابی دیگر از ریچارد تیلر بنام سُقُلمه وجود دارد -که قبل از  کتاب کج رفتاری نوشته است- که در کتابخانه ام دارد و سرفرصت شاید بخوانمش.

در ادامه به نکاتی از کتاب که بنظرم قابل توجه بودند اشاره می کنم:

چه کارهایی انسان های عادی انجام می دهند که با مدل انتخاب عقلایی اقتصاددان ها همخوانی ندارد؟

  1. من و جفری به طریقی دو بلیط رایگان یک مسابقه بسکتبال حرفه ای را خریده ایم. محل مسابقه در حالت عادی یک ساعت و نیم با منزل ما فاصله دارد. روز مسابقه کولاک شدیدی می وزد. ما تصمیم می گیریم که نرویم ولی جفری یادآوری می کند که اگر بلیط ها را گران خریده بودیم کولاک جلودارمان نمی شد و هرطور شده به تماشای بازی می رفتیم.
  2. استنلی چمن های جلوی خانه اش را در پایان هر هفته کوتاه می کند از او پرسیدم چرا کسی را برای چمن زنی به خدمت نمی گیرد. استنلی نمی خواهد ده دلار بپردازد. از او پرسیدم آیا چمن خانه همسایه اش را در ازای بیست دلار کوتاه می کند. استنلی جواب داد: نه، البته که نه.
  3. لینا در صدد خرید رادیوی ساعت دار به قیمت 45 دلار است. در لحظه خرید کارمند فروشگاه می گوید همین رادیو در شعبه جدید فروشگاه با فاصله ده دقیقه ای به مناسبت حراج افتتاحیه به قیمت 35 دلار فروخته می شود. آیا او برای خرید رادیوی مورد نظر به آن فروشگاه می رود؟
  4. لینا در خرید مجزایی در حال خرید یک دستگاه تلوزیون به قیمت 495 دلار می باشد. بار دیگر کارمند فروشگاه به او خبر می دهد همین مدل در فروشگاه دیگری با فاصله ده دقیقه ای به قیمت 485 دلار فروخته می شود. همان سوال اما با پاسخ متفاوت.
  5. «ریچارد روزت» استاد اقتصاد جمع کننده شراب های کهنه است. او بطری هایی در انباری خانه اش دارد که سال ها پیش ده دلار خریده است و اکنون هرکدام بیش از یکصد دلار می ارزد. روزت گاهی یکی از آن بطری ها را می نوشد اما هرگز خرید آنها را به ذهن خود راه نمی دهد. چنین چیزی در دنیای انسان های اقتصادی منطقی نیست. اگر او حاضر به نوشیدن بطری ای است که می توانست یکصد دلار بفروشد پس نوشیدن آن باید بیش از صد دلار بیَرزد اما از سوی دیگر او حاضر به خرید چنین بطری ای نیست.

 

  • مهرزاد نوشاد