مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

آخرین مطالب

۵ مطلب با موضوع «مارتین سلینگمن» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

می خوام برای آخر بار گریزی به کتاب خوش بینی آموخته شده از مارتین سلینگمن بزنم و چند مطلب جذاب دیگر از این کتاب را اشاره کنم:

  1. آزمایش:

در یه خانه سالمندان دو طبقه ساکنان طبقه اول در زندگی خود از کنترل بیشتری برخوردار بودند و امکان انتخاب های بیشتری داشتند. ساکنان طبقه دوم نیز از همان امکانات اضافی برخوردار بودند اما این برخورداری با خواسته یا عملکرد آنها بی ارتباط بود.

افراد طبقه ای که اختیار و کنترل داشتند، فعال تر و شادتر بودند و تعداد کمتری از این گروه در مقایسه با افراد طبقه دیگر فوت کرده بودند. این حقیقت شگفت آور به روشنی نشان می داد که اختیار و کنترل می تواند باعث تداوم زندگی شود و چه بسا درماندگی به مرگ منجر شود.

این پدیده در آزمایشگاه و تحت شرایط کنترل شده نیز بررسی شده است. سه گروه موش انتخاب شدند به گروه اول شوک ملایم گریزپذیر و به گروه دوم شوک ملایم گریزناپذیر و به گروه سوم هیچ شوکی داده نشد. اما در روز قبل از این کار چند سلول سرطانی به پهلوی هر یک از موش ها پیوند زده شد.

ظرف یک ماه 50 درصد موش هایی که سلول های سرطانی دریافت کرده بودند مردند. اما 30 درصد موش هایی که با استفاده از یک اهرم می توانستند شوک الکتریکی را قطع کنند مردند و 73 درصد موش های درمانده در این بازه زمانی مردند.

سوگواری، افسردگی  و بدبینی همه می توانند باعث کاهش فعالیت دستگاه ایمنی بدن شوند.

 

  1. میزان ابتلا به افسردگی از زمان جنگ جهانی دوم بیش از 10 برابر شده است. چرا زندگی مدرن در کشورهای توسعه یافته باعث چنین افسردگی شدیدی شده است. یک جواب می تواند اشاره به غروب جمع و طلوع فرد باشد.

طلوع فردیت: جامعه ما خوشی ها و رنج های فرد را بسیار بها داده است. اقتصاد ما نیز به گونه ای است که به آرزوهای فرد بال و پر می دهد. این خودِ گسترش یافته به همراه آزادی خطرهایی را نیز به همراه آورده است که مهمترین آنها افسردگی شدید است.

غروب جمع: انسان ها به بستری از معنا و امید نیاز دارند. در گذشته ما به بستری فراخ عادت داشتیم و در هنگامه شکست، در آن محیط تجدید قوا می کردیم. این محیط بزرگ که همان مشترکات است شامل ایمان به وطن، خدا و خانواده می باشد. همانگونه که رویدادهای سیاسی باعث کم رنگ شدن ایمان به وطن شده است، روندهای اجتماعی نیز باعث رنگ باختن مذهب و خانواده شده است. بدون ایمان به وطن، خدا و تضعیف نهاد خانواده انسان برای کسب هویت و هدف و امید به چه منبعی می تواند رجوع کند؟

باک شفلین متخصص انسان شناسی تلاش کرد در ساکنان قبیله کاکولی در گینه نو که در شرایط عصر حجر زندگی می کنند، چیزی معادل افسردگی بیابد، اما توفیقی نیافت. ارتباط متقابل میان تک تک افراد و قبیله مانع از بروز افسردگی می شد. هرگاه خوک یکی از افراد فرار کند و فرد دچار ناراحتی گردد، قبیله خوک دیگری به او می بخشد و این فقدان توسط گروه جبران می گردد و درنتیجه درماندگی به افسرگی  و فقدان به استیصال منجر نمی گردد.

  1. چگونه می توانیم عادت های قدرتمند خودخواهی را در خود و فرزندانمان بشکنیم؟ پاسخ نوعی ورزش اخلاقی است از جمله کارهای زیر:
  • پنج درصد درآمد خود را کنار گذاشته و شخصاً بین نیازمندان تقسیم کنید.
  • از بخشی از فعالیت هفتگی خود که معمولا برای رضایت شخص خود انجام می دهید از جمله صرف غذا در رستوران، رفتن به سینما و ... چشم پوشی نموده و زمانی معادل یک بعد از ظهر در هفته را اختصاص به سایرین و جامعه نمایید مانند نظافت پارک محله، کار داوطلبانه در آشپزخانه خیریه.
  • به فرزندانتان بیاموزید که یک چهارم پول خود را برای بخشش کنار بگذارند و شخصاً این کار را انجام دهند.
  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

چرا بدبینی؟

مجدداً به بخشی جذاب از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن اشاره می کنم:

چرا تکامل امکان بقا و پیشرفت بدبینی و افسردگی را فراهم آورده است؟ اگر بدبینی ریشه افسردگی و خودکشی است و اگر به موفقیت کمتر منتهی می شود و به عملکرد ضعیف دستگاه ایمنی بدن و بیماری منجر می شود پس چرا در دوران گذشته از میان نرفته است؟ بدبینی چه نقش متعادل کننده ای برای انسان ایفا می کند؟

بدبینی می تواند از واقع گرایی که همواره بدان نیازمندیم حمایت کند. در برخی موقعیت ها مانند کابین خلبان یک هواپیمای مسافربری آنچه بدان نیاز داریم نگاه خوشبینانه نیست بلکه نگاهی است که به شکل بی رحمانه ای بدبینانه باشد. بدبینی اشتباهات ما را به هنگام خوش بینی اصلاح می کند و باعث درک درست واقعیت می شود.

دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد افراد افسرده علی رغم غمگین تر بودن، عاقل ترند. افراد غیر افسرده واقعیت را به نفع خود تفسیر می کنند و افراد افسرده واقعیت را آن طور که هست درک می کنند.

شرکت ها به افراد بدبین نیز احتیاج دارند، افرادی که از واقعیت های موجود شناخت درستی داشته باشند و کاری کنند که افراد خوش بین از حقایق ناخوشایند آگاه گردند. و مدیری در راس شرکت ها لازم هست که بتواند تعادلی بین دیدگاه خوش بینانه طراحان و مصیبت نامه های حسابداران برقرار کند.

ما بطور معمول هنگامی که از خواب بیدار می شویم، بیش از ساعات دیگر شبانه روز افسرده ایم و هرچه از بامداد می گذرد، همچنان بدبین تر می شویم.

بدبینی در اشکال خفیف می تواند می تواند ما را تا حدی از ریخت و پاش های پرخطر ناشی از خوش بینی بر حذر دارد، ما را به فکر بیشتر وا می دارد و ما را از انجام اعمالی عجولانه و غیر محتاطانه محفوظ می دارد.

ما می توانیم بیاموزیم که اکثر مواقع خوش بینی را انتخاب کنیم اما به هنگام ضرورت بدبین نیز باشیم.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

انواع افسردگی

قصد دارم به بخشی دیگر از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن  که به معرفی انواع افسردگی می پردازد اشاره کنم.

سه نوع افسردگی وجود دارد:

یکی افسردگی طبیعی نام  دارد: وقتی شغل دلخواه خود را پیدا نمی کنیم، وقتی ارزش سهام ما سقوط می کند، از سوی افراد مورد علاقه خود طرد می شویم، سخنرانی های بدی ارائه می دهیم و بسیاری از دلایل مشابه احساس ناراحتی و درماندگی می کنیم و یقین پیدا می کنیم که برای تصحیح آن کاری از ما ساخته نیست در این گونه مواقع مبتلا به افسردگی طبیعی شده ایم اما پس از مدتی بنا بر یکی از رموز طبیعت به حالت عادی باز می گردیم. افسردگی طبیعی بقدری شایع است که آن را سرماخوردگی بیماریهای روانی می نامند.

دو نوع دیگر افسردگی، افسردگی تک قطبی و افسردگی دو قطبی هستند و اختلالات افسردگی خوانده می شوند. قبل از توصیف این دو نوع افسردگی لازم است در مورد نوعی از بیماری روانی به نام شیدایی توضیحی داده شود. شیدایی نوعی از بیماری است که ظاهراً دارای علایمی است که عکس افسردگی است. از جمله این علایم می توان به سرخوشی بی دلیل، خود بزرگ بینی، رفتار و گفتاری مشتاقانه و پرحرارت و عزت نفس کاذب اشاره کرد.

مبتلایان به افسردگی تک قطبی بر خلاف نوع دو قطبی هرگز دوره های شیدایی را تجربه نمی کنند دیگر تفاوت این دو نوع در این است که افسردگی دو قطبی بیش از نوع تک قطبی خصوصیت  ارثی دارد. افسردگی دو قطبی بر خلاف نوع تک قطبی و افسردگی طبیعی نوعی بیماری است که آن را اختلال جسمانی می نامند و با دارو درمان می شود.

طی قرن بیستم افسردگی بیش از ده برابر افزایش داشته است. همچنین بنابر آمارهای موجود تعداد زنان افسرده بیش از دو برابر مردان افسرده هستند. مردان بیشتر گرایش به عمل دارند تا فکر و خیال. اما زنان بیشتر تمایل دارند تا در بحر افسردگی  فرو روند و بکرار آن را حلاجی کنند و در تجزیه و تحلیل و تعیین منشاء آن بکوشند. روانشناسان این تجزیه تحلیل وسواس گونه را نشخوار ذهنی نامیده اند.

کسانی که علل موقتی را برای وقایع خوشایند در نظر می گیرند حتی در صورت موفقیت هم ممکن است ناامید شوند زیرا آن را نتیجه چیزی جز خوش شانسی نمی دانند. در مقابل کسانی که برای شکست های خود تبیینی عام دارند با ناکامی در یک زمینه، از همه چیز دست می کشند. کسانی که تبیینی خاص برای آن دارند، شاید در بخشی از زندگی خود درمانده شوند، ولی در بخش های دیگر آن مصممانه پیش می روند. پایدار دانستن علت رویدادهای ناگوار موجب درماندگی طولانی مدت می شود، در حالی که موقتی دانستن آنها به انعطاف پذیری می انجامد.

کسانی که به هنگام شکست خود را سرزنش می کنند در مقایسه با کسانی که در چنین موقعیت هایی عوامل بیرونی را دخیل می دانند عزت نفس پایینتری دارند. البته در اینجا سلینگمن اشاره می کند که هیچ معتقد نیستم که مردم باورهای خود را بطور کلی از درونی به بیرونی تغییر دهند که خود باعث از میان برداشتن مسئولیت های فردی می گردد. ولی در یک وضعیت که آن هم افسردگی است لازم است این کار صورت بگیرد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

 

قصد دارم به بخشی دیگر از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن اشاره کنم که آزمایشی جالب را توضیح می دهد.

سه گروه از سگ ها انتخاب شدند به گروه اول شوک الکتریکی گریزپذیر داده شد بطوری که سگ ها می توانستند به کمک بینی خود صفحه ای را فشار داده و شوک را قطع کنند. بدین نحو این سگ ها کنترل شوک را در اختیار داشتند. گروه دوم شوک الکتریکی گریز ناپذیر داده می شد بطوری که هیچ گونه کنترلی در جهت قطع شوک نداشتند. سگ های گروه سوم نیز شوکی دریافت نمی کردند.

پس از پایان این مرحله از آزمایش سگ ها به یک جعبه دو دهانه منتقل می شدند تا با پرش از روی مانع میان جعبه از شوک فرار کنند. سگ های گروه اول که کنترل شوک را در اختیار داشتند هنگامی که شوک به جعبه وصل شد ظرف چند ثانیه دریافتند که با پرش از روی مانع می توانند شوک را متوقف کنند. سگ های گروه سوم که شوکی دریافت نکرده بودند نیز پرش از روی مانع را آموختند. اما سگ های گروه دوم که هیچ کنترلی روی شوک نداشتند بطرز رقت باری در کف جعبه نشستند و شوک الکتریکی را تحمل کردند.

آزمایش مشابه و مهم دیگری که توسط دونالد هیروتو انجام شد نتایج را روی انسان بررسی کرد:

او نخست گروهی از افراد را به اتاقی برد و سپس دستگاهی را که صدای بلندی را ایجاد می کرد روشن کرد و از آنان خواست که با استفاده از دکمه های صفحه کلید صدا را قطع کنند. گروه اول کلیه دکمه ها را امتحان کردند ولی در هیچ حالتی صدا قطع نشد. گروه بعدی با استفاده از ترکیبی خاص از دکمه ها موفق به قطع صدا شدند. گروه سوم نیز اصلاً در معرض صدا قرار نگرفت. در مرحله بعد هیروتو افراد را به اتاق دیگری برد که جعبه ای دو دهانه در آن قرار داشت. این جعبه به گونه ای بود که اگر دست خود را در یک سر آن قرار می دادند صدای گوش خراشی ایجاد می شد و تنها با حرکت دست به سمت دیگر جعبه صدا قطع می شد.

اما نتایج: افرادی که که در مرحله اول در معرض صدای گریز ناپذیر قرار گرفته بودند، دست خود را حرکت ندادند و همان جا نشستند. اما همه کسانی که در مرحله اول در معرض صدایی قرار نگرفته بودند و همچنین افراد گروه گریزپذیر به آسانی آموختند که صدا را قطع کنند.

همچنین آزمایش هیروتو نتایج مهم دیگری نیز داشت: اول اینکه از هر سه نفری که او سعی کرد درمانده اش کند یک نفر درمانده نشد و دوم اینکه از هر ده نفری که از اول در معرض هیچ صدایی قرار نگرفته بودند یک نفر در مرحله بعد در مقابل جعبه دو دهانه بی حرکت ایستاد و هیچ واکنشی نشان نداد. هر دوی این نتایج از آزمایش قبلی روی حیوانات نیز حاصل شده بود یعنی یک سوم افراد تحت حتی شرایط یاس آمیز نیز مقاومت نموده و درمانده نمی شوند و ده درصد افراد، مستعد درماندگی هستند حتی اگر با شرایط درماندگی مواجه نشوند.

اما برداشتی که من شخصا از این قسمت داشتم:

این آزمایش را قبلا جایی که الان متاسفانه به خاطر ندارم خوانده بودم اما یه نکته ای در ادامه افزوده بود که پارامترهای سلامتی دو گروه گریزپذیر و گریزناپذیر نیز چک شده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که گروه گریزپذیر که دچار درماندگی نیز نشده بودند سالم تر از گروه دیگر بودند و این نقش دعا و نیایش را در زندگی انسان ها برایم تداعی می کند.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

مارتین سلینگمن

خوشبینی آموخته شده:

مارتین سلینگمن (متولد 1942) روانشناس، استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی و مبدع نظریه " درماندگی آموخته شده" است. وی نفر 31 ام در ارجاعات روانشناسی در قرن 20ام شناخته شده است و سابقه ریاست بر انجمن روانشناسی آمریکا را نیز دارد.

من کتاب "خوشبینی آموخته شده" از وی را از نمایشگاه کتاب سال 1396 تهیه کرده بودم و در چند روز اخیر فرصتی دست داد تا شروع به مطالعه کنم. کتاب، کاری از انتشارات رشد و با ترجمه فروزنده داورپناه و میترا محمدی است. ترجمه بسیار روان  و خوب بود. نیمه اول کتاب، بسیار قوی و محکم  بود ولی نیمه دوم به نظرم به قوت ابتدای کتاب نبود و بیشتر توضیحاتی اضافی در راستای نیمه اول کتاب بود.

سلینگمن در این کتاب افراد خوشبین و بدبین را چنین وصف می کند.

ویژگی افراد بدبین این است که معتقدند رخدادهای ناگوار مدت ها دوام می یابند، بر همه کارهای آنها سایه می افکنند و تقصیر خود آنهاست. اما افراد خوش بین شکست و ناکامی را مانعی گذرا می بینند که دنباله ای ندارد و علل آن را تنها به همان مورد خاص محدود می دانند. آنها تقصیر شکست را به گردن خود نمی اندازند، بلکه معتقدند که شرایط، بداقبالی یا افراد دیگر مسبب آن هستند.

تحقیقات بسیاری نشان داده اند که افراد خوش بین در مدرسه، محل کار و میدان های ورزشی عملکرد به مراتب بهتری دارند همچنین افراد خوشبین نسبت به افراد بدبین عمر طولانی تری دارند. احتمال انتخاب شدن نامزدهای ریاست جمهوری خوش بین بیش از نامزدهای بدبین است.

یکی از مهمترین یافته های روانشناسی این است که افراد می توانند شیوه تفکر خود را انتخاب کنند.

خوشبینی منوط به گفتن اظهارات مثبت به خود نیست. طی سالها مشخص شده است که بیان اینگونه اظهارات به خود اگر هم تاثیری داشته باشد بسیار اندک است. مهمترین مهارت در خوش بینی آن است که هنگام رویارویی با مشکلات روزمره زندگی، الفاظ مخربی را که به خود می گوییم، تغییر دهیم.

به منظور انتخاب افراد مناسب برای یک کار دشوار و چالشی باید سه ویژگی زیر مدنظر قرار گیرد:

استعداد- انگیزه- خوش بینی

خوشبینی دوای همه دردها نیست اما می تواند شما را در برابر افسردگی محافظت کند، سطح پیشرفت شما را بهبود ببخشد و به سلامت جسمی شما بیفزاید. بدبینی زمین حاصلخیزی است که افسردگی در آن می روید، به ویژه زمانی که محیط خشن باشد.

  • مهرزاد نوشاد