مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

داروین

به نظرم یکی از  بهترین فصول کتاب دنیای سوفی مربوط به معرفی داروین و افکارش می باشد, مخصوصاَ بخش انتهایی فصل که مربوط به پیدایش حیات بر روی کره زمین می باشد.

چکیده ای از این فصل را این جا می نویسم.

«داروین, مارکس و فروید متعلق به جریان طبیعت گرایی اند. جریانی که از نیمه قرن نوزدهم تا زمان کنونی ادامه داشته است و در برداشتش از هستی واقعیتی جز طبیعت و جهان هستی رانمی شناسد.

داروین از برداشت کلیسا در مورد انسان و حیوان فاصله گرفت و دانشمندی بود که در دوران جدید بیش از هر کس دیگری نظریه کتاب مقدس در مورد انسان را مورد تردید قرار داد.

چارلز داروین در سال 1809 بدنیا آمد و مدیر دبیرستان وی, او را شخصی خواند که همیشه ول می گشت, با آت و آشغال بازی می کرد و هر نوع سوسک و جانوری را می دید جمع می کرد و هیچ کار مفیدی نمی کند.

در سال 1831 تحصیلات دینی خود در دانشگاه کمبریج را به پایان رسانید.

اما یک سفر پنج ساله دریایی از سال 1831 تا 1836 مسیر زندگیش را تغییر داد. در این سفر همراه گروهی دولتی که وظیفه نقشه برداری از کرانه های آمریکای جنوبی را داشت, همراه شد و در سفرش به زلاندنو, استرالیا, آفریقای جنوبی توانست مواد ارزشمندی جمع آوری کند و به انگلستان بفرستد.

در اثر مهمش به نام منشاء انواع  دو نظریه را مطرح کرد: اول اینکه تمامی شکل های گیاهان و جانوران امروزی از گونه های قدیمی تر و ابتدایی تری, تکامل زیستی یافتند. دوم آن که تکامل, ثمره انتخاب طبیعی است.

البته  این اندیشه از سال 1800 در برخی محافل علمی مورد توجه قرار گرفته بود. سخنگوی این اندیشه جانور شناس فرانسوی لامارک بود و حتی پدربزرگ خود داروین عنوان کرده بود که گیاهان و جانوران از چند تیره بدوی تکامل یافته اند ولی هیچ کدام از این ها دلایلی به قوت چارلز داروین ارایه نکرده بودند و خطری از جانب کلیسا محسوب نمی شدند.

طبق تعالیم کتاب مقدس, هر شکل حیات حیوانی به طور جداگاه و یکبار برای ابد آفریده شده است. این دید مسیحی در ضمن با تعالیم افلاطون و ارسطو همخوانی داشت.

چارلز لایل زمین شناس انگلیسی معتقد بود حتی تغییرات کوچک, در طول اعصار می تواند دگرگونی های عظیم زمین شناسی پدید آورد. همانند مثال آب و سنگ خارا, آب نه با نیروی شگرف بلکه با چکیدن مداوم و مستمر سنگ را می ساید.

در زمان داروین عمر زمین شش هزار سال تخمین می شد و داروین معتقد بود که عمر زمین سیصد میلیون سال است و البته امروزه می دانیم که عمر زمین 4/6 میلیارد سال است. و می دانیم که اعتبار نظریه لایل و داروین مستلزم عمر طولانی تر زمین می باشد.

داروین در مجمع الجزایر گالاپاکوس در غرب اکوادور لاک پشت های عظیم الجسه ای را دیده بود که جزیره به جزیره با هم فرق می کردند و فکر می کرد که آیا خدا برای هر یک از این جزیره ها نوع خاصی لاک پشت آفریده است یا اینکه تکاملی صورت گرفت است؟

عامل دیگری نشان می داد که جانوران جهان احیاناً همه با هم خویشاوندند و آن رشد جنین در پستاندارن بود. اگر جنین سگ, خفاش, خرگوش و انسان را در مراحل ابتدایی با هم مقایسه کنید, بسیار شبیه به هم خواهیم یافت و حتی جنین آدم و خرگوش را تا مراحل نهایی نمی توان از هم متفاوت یافت.

تمامی موجودات زنده زمین _ چه گیاهان و چه جانوران- از یک جوهر ساخته شده اند.

بنجامین فرانکلین معتقد بوده است که اگر عوامل بازدارنده در طبیعت نمی بودند تنها یک نوع گیاه یا حیوان در سراسر جهان گسترش می یافت.

توماس مالتوس اقتصاددان بریتانیایی معتقد بود توانایی بشر برای تولید مثل چنان زیاد است که همیشه شمار نوزادان بیش از حدی است که بتوانند زنده بمانند و از آنجا که تولید خوراک هرگز نمی تواند پا به پای افزایش جمعیت پیش برود , در کشاکش حیات تعداد زیادی محکوم به فنا هستند. آنهایی که زنده می مانند و بزرگ می شوند بهتر از تنازع بقا بیرون می آیند به عبارتی, بهتر از دیگران خود را با محیط وفق می دهند و این بر اثر انتخاب طبیعی است.

داروین معتقد بود تنازع بقا در میان نوع های بسیار مشابه هم بی نهایت شدید است, زیرا اینها باید برای غذای واحدی بجنگند. در اینجا کوچکترین امتیاز حقیقتا مهم خواهد بود.

مقاومت در برابر بیماریها یکی از بهترین مواهبی است که تیره های باقی ماده بیشتر و بیشتر بدست می آورند و در خود نگه می دارند.

انسان هایی که نزدیک استوا  زندگی می کنند پوستی تیره تر دارند چون که پوست تیره, آنها را در برابر آفتاب محافظت می کند و کسانی که در کشورهای شمالی زندگی می کنند پوست سفید مزیت خواهد بود چون که پوست سفید برای ویتامین سازی از طریق نور خورشید مناسبتر است و این برای جاهایی که آفتاب کمی دارند حیاتی است.

 

داروین در سال 1871 در کتاب نسل آدمی شباهت های بزرگ آدم ها و حیوانات را نشان داد و عنوان کرد که انسان و میمون از نیای مشترکی تکامل یافته اند .

عصاره نظریه داروین این بود که دگرگونی های صد در صد تصادفی سرانجام آدم را بوجود آورد.

داروی پنیسیلین و آنتی بیوتیک ها بنوعی عامل اختلال در طبیعت بشمار می آیند, هر چه آنها را بیشتر استعمال کنیم باکتری های خاصی را مقاوم می کنیم بگونه ای که مبارزه با باکتری های جدید دشواتر از قبل خواهد بود. علم پزشکی جدید, بی تردید مشکلی خطیر آفریده است. در گذشته بسیاری از کودکان زنده نمی ماندند و در برابر بیماری های گوناگون از پا در می آمدند. ولی پزشکی امروزی بنوعی انتخاب طبیعی را ساقط کرده است. دارویی که یک تن را از بیماری نجات داده است چه بسا در دراز مدت مقاومت تمامی نژاد بشر را در برابر امراض خاصی سست کرده باشد.

داروین در نموداری نشان داد که شاید در برهه ای از تاریخ پرندگان از خزندگان جدا شده اند و خزندگان در مقطعی از دوزیستان و دوزیستان از ماهی ها. در هر یک از این انشعاب ها جهش هایی رخ داده است. همچنین نباتات و جانوران از سلول اولیه مشترکی بوجود آمده اند.

اما این سلول اولیه از کجا بوجود آمده است؟

فرضیه داروین این بود:

"اگر بتوانیم حوضچه گرمی ( مانند یک سوپ) را در نظر بگیریم که در آن انواع اقسام نمک های حاوی آمونیاک, فسفر, نور,دما, برق و غیره وجود داشته باشد و به کمک فعل و انفعالات شیمیایی ترکیبات پروتئینی در آنجا پدید آید و ..."

دانشمندان امروزی معتقدند که شکل اولیه حیات در نوعی حوضچه گرم پدید آمده است, درست همانگونه که داروین حدس زده بود.

چهار بیلیون و ششصد میلیون سال پیش که منظومه شمسی بوجود آمد, زمین توده ای گداخته بود و رفته رفته به سردی گرایید و حیاتی در آن وجود نداشت و در فضای زمین هم اکسیژن وجود نداشت. نبود اکسیژن بسیار مهم و قابل توجه است. هسته های سلولی حیات که قادر به تولید DNA هستد- نمی توانستند در محیطی دارای اکسیژن پیدا شوند. چونکه اکسیژن شدیداً واکنش پذیر است و بنابراین پیش از آنکه DNA شکل یابد, سلول های ملکولی آن اکسید می شوند.

چون در جو زمین اکسیژن وجود نداشت طبعاً لایه اوزون محافظی هم دور زمین وجود نداشت یعنی مانعی مقابل تشعشعات کیهانی وجود نداشت. این نیز حایز اهمیت است چون این تشعشعها احتمالاً به تشکیل نخستین مولکول مرکب کمک کرد و همین تابش های کیهانی منبع واقعی انرژی بود که باعث شد که مواد گوناگون شیمیایی در زمین درهم آمیزند و بصورت مولکول پیچیده ای  درآیند.

بنابراین امروزه هیچ حیات تازه ای حتی چیزی از قبیل یک باکتری یا ویروس جدید پدید نمی آید. کل حیات در روی زمین دقیقاً یک قدمت دارد. شجره نامه فیل و ریزترین باکتری یک اندازه است.

بنابراین بطور خلاصه پیش از تشکیل نخستین مولکول حیات دو شرط اصلی ضروری بود:

اول آنکه اکسیژن در جو زمین وجود نداشته باشد.

دوم اینکه تشعشعات کیهانی به زمین بتابد.

پس از گذشت میلیون ها سال یکی از این موجودات تک سلولی به موجود چند سلولی پیچیده تری متصل شد. بدین ترتیب فتوسنتز نباتات شروع شد و اکسیژن در جو زمین پدید آمد. وجود این جو دو مزیت داشت ابتدا این که تکامل حیواناتی که نیاز به تنفس از راه ریه دارند را میسر ساخت. دوم اینکه حیات را از تشعشعات زیانبار کیهانی محافظت کرد. یعنی همین تشعشعات کیهانی که لازمه تشکیل حیات نخستین بود, در عین حال برای ادامه حیات مضر یافته شد.

حیات نخستین در اعماق دریاها تشکیل یافت و منظور از سوپ نخستین نیز همین است. در آنجا حیات می توانست مصون از تشعشعات کیهانی باشد. مدت درازی بعد از آن پس از پدید آمدن جو اکسیژن دار زمین , نخستین دوزیستان به خشکی خزیدند.

به قول فریدریش انگلس: داروین نظریه تکامل آلی را کشف کرد و مارکس نظریه تکامل تاریخی بشر را.»


  • مهرزاد نوشاد