مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

انواع افسردگی

قصد دارم به بخشی دیگر از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن  که به معرفی انواع افسردگی می پردازد اشاره کنم.

سه نوع افسردگی وجود دارد:

یکی افسردگی طبیعی نام  دارد: وقتی شغل دلخواه خود را پیدا نمی کنیم، وقتی ارزش سهام ما سقوط می کند، از سوی افراد مورد علاقه خود طرد می شویم، سخنرانی های بدی ارائه می دهیم و بسیاری از دلایل مشابه احساس ناراحتی و درماندگی می کنیم و یقین پیدا می کنیم که برای تصحیح آن کاری از ما ساخته نیست در این گونه مواقع مبتلا به افسردگی طبیعی شده ایم اما پس از مدتی بنا بر یکی از رموز طبیعت به حالت عادی باز می گردیم. افسردگی طبیعی بقدری شایع است که آن را سرماخوردگی بیماریهای روانی می نامند.

دو نوع دیگر افسردگی، افسردگی تک قطبی و افسردگی دو قطبی هستند و اختلالات افسردگی خوانده می شوند. قبل از توصیف این دو نوع افسردگی لازم است در مورد نوعی از بیماری روانی به نام شیدایی توضیحی داده شود. شیدایی نوعی از بیماری است که ظاهراً دارای علایمی است که عکس افسردگی است. از جمله این علایم می توان به سرخوشی بی دلیل، خود بزرگ بینی، رفتار و گفتاری مشتاقانه و پرحرارت و عزت نفس کاذب اشاره کرد.

مبتلایان به افسردگی تک قطبی بر خلاف نوع دو قطبی هرگز دوره های شیدایی را تجربه نمی کنند دیگر تفاوت این دو نوع در این است که افسردگی دو قطبی بیش از نوع تک قطبی خصوصیت  ارثی دارد. افسردگی دو قطبی بر خلاف نوع تک قطبی و افسردگی طبیعی نوعی بیماری است که آن را اختلال جسمانی می نامند و با دارو درمان می شود.

طی قرن بیستم افسردگی بیش از ده برابر افزایش داشته است. همچنین بنابر آمارهای موجود تعداد زنان افسرده بیش از دو برابر مردان افسرده هستند. مردان بیشتر گرایش به عمل دارند تا فکر و خیال. اما زنان بیشتر تمایل دارند تا در بحر افسردگی  فرو روند و بکرار آن را حلاجی کنند و در تجزیه و تحلیل و تعیین منشاء آن بکوشند. روانشناسان این تجزیه تحلیل وسواس گونه را نشخوار ذهنی نامیده اند.

کسانی که علل موقتی را برای وقایع خوشایند در نظر می گیرند حتی در صورت موفقیت هم ممکن است ناامید شوند زیرا آن را نتیجه چیزی جز خوش شانسی نمی دانند. در مقابل کسانی که برای شکست های خود تبیینی عام دارند با ناکامی در یک زمینه، از همه چیز دست می کشند. کسانی که تبیینی خاص برای آن دارند، شاید در بخشی از زندگی خود درمانده شوند، ولی در بخش های دیگر آن مصممانه پیش می روند. پایدار دانستن علت رویدادهای ناگوار موجب درماندگی طولانی مدت می شود، در حالی که موقتی دانستن آنها به انعطاف پذیری می انجامد.

کسانی که به هنگام شکست خود را سرزنش می کنند در مقایسه با کسانی که در چنین موقعیت هایی عوامل بیرونی را دخیل می دانند عزت نفس پایینتری دارند. البته در اینجا سلینگمن اشاره می کند که هیچ معتقد نیستم که مردم باورهای خود را بطور کلی از درونی به بیرونی تغییر دهند که خود باعث از میان برداشتن مسئولیت های فردی می گردد. ولی در یک وضعیت که آن هم افسردگی است لازم است این کار صورت بگیرد.

  • مهرزاد نوشاد