مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

  • ۰
  • ۰

می خوام برای آخر بار گریزی به کتاب خوش بینی آموخته شده از مارتین سلینگمن بزنم و چند مطلب جذاب دیگر از این کتاب را اشاره کنم:

  1. آزمایش:

در یه خانه سالمندان دو طبقه ساکنان طبقه اول در زندگی خود از کنترل بیشتری برخوردار بودند و امکان انتخاب های بیشتری داشتند. ساکنان طبقه دوم نیز از همان امکانات اضافی برخوردار بودند اما این برخورداری با خواسته یا عملکرد آنها بی ارتباط بود.

افراد طبقه ای که اختیار و کنترل داشتند، فعال تر و شادتر بودند و تعداد کمتری از این گروه در مقایسه با افراد طبقه دیگر فوت کرده بودند. این حقیقت شگفت آور به روشنی نشان می داد که اختیار و کنترل می تواند باعث تداوم زندگی شود و چه بسا درماندگی به مرگ منجر شود.

این پدیده در آزمایشگاه و تحت شرایط کنترل شده نیز بررسی شده است. سه گروه موش انتخاب شدند به گروه اول شوک ملایم گریزپذیر و به گروه دوم شوک ملایم گریزناپذیر و به گروه سوم هیچ شوکی داده نشد. اما در روز قبل از این کار چند سلول سرطانی به پهلوی هر یک از موش ها پیوند زده شد.

ظرف یک ماه 50 درصد موش هایی که سلول های سرطانی دریافت کرده بودند مردند. اما 30 درصد موش هایی که با استفاده از یک اهرم می توانستند شوک الکتریکی را قطع کنند مردند و 73 درصد موش های درمانده در این بازه زمانی مردند.

سوگواری، افسردگی  و بدبینی همه می توانند باعث کاهش فعالیت دستگاه ایمنی بدن شوند.

 

  1. میزان ابتلا به افسردگی از زمان جنگ جهانی دوم بیش از 10 برابر شده است. چرا زندگی مدرن در کشورهای توسعه یافته باعث چنین افسردگی شدیدی شده است. یک جواب می تواند اشاره به غروب جمع و طلوع فرد باشد.

طلوع فردیت: جامعه ما خوشی ها و رنج های فرد را بسیار بها داده است. اقتصاد ما نیز به گونه ای است که به آرزوهای فرد بال و پر می دهد. این خودِ گسترش یافته به همراه آزادی خطرهایی را نیز به همراه آورده است که مهمترین آنها افسردگی شدید است.

غروب جمع: انسان ها به بستری از معنا و امید نیاز دارند. در گذشته ما به بستری فراخ عادت داشتیم و در هنگامه شکست، در آن محیط تجدید قوا می کردیم. این محیط بزرگ که همان مشترکات است شامل ایمان به وطن، خدا و خانواده می باشد. همانگونه که رویدادهای سیاسی باعث کم رنگ شدن ایمان به وطن شده است، روندهای اجتماعی نیز باعث رنگ باختن مذهب و خانواده شده است. بدون ایمان به وطن، خدا و تضعیف نهاد خانواده انسان برای کسب هویت و هدف و امید به چه منبعی می تواند رجوع کند؟

باک شفلین متخصص انسان شناسی تلاش کرد در ساکنان قبیله کاکولی در گینه نو که در شرایط عصر حجر زندگی می کنند، چیزی معادل افسردگی بیابد، اما توفیقی نیافت. ارتباط متقابل میان تک تک افراد و قبیله مانع از بروز افسردگی می شد. هرگاه خوک یکی از افراد فرار کند و فرد دچار ناراحتی گردد، قبیله خوک دیگری به او می بخشد و این فقدان توسط گروه جبران می گردد و درنتیجه درماندگی به افسرگی  و فقدان به استیصال منجر نمی گردد.

  1. چگونه می توانیم عادت های قدرتمند خودخواهی را در خود و فرزندانمان بشکنیم؟ پاسخ نوعی ورزش اخلاقی است از جمله کارهای زیر:
  • پنج درصد درآمد خود را کنار گذاشته و شخصاً بین نیازمندان تقسیم کنید.
  • از بخشی از فعالیت هفتگی خود که معمولا برای رضایت شخص خود انجام می دهید از جمله صرف غذا در رستوران، رفتن به سینما و ... چشم پوشی نموده و زمانی معادل یک بعد از ظهر در هفته را اختصاص به سایرین و جامعه نمایید مانند نظافت پارک محله، کار داوطلبانه در آشپزخانه خیریه.
  • به فرزندانتان بیاموزید که یک چهارم پول خود را برای بخشش کنار بگذارند و شخصاً این کار را انجام دهند.
  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

چرا بدبینی؟

مجدداً به بخشی جذاب از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن اشاره می کنم:

چرا تکامل امکان بقا و پیشرفت بدبینی و افسردگی را فراهم آورده است؟ اگر بدبینی ریشه افسردگی و خودکشی است و اگر به موفقیت کمتر منتهی می شود و به عملکرد ضعیف دستگاه ایمنی بدن و بیماری منجر می شود پس چرا در دوران گذشته از میان نرفته است؟ بدبینی چه نقش متعادل کننده ای برای انسان ایفا می کند؟

بدبینی می تواند از واقع گرایی که همواره بدان نیازمندیم حمایت کند. در برخی موقعیت ها مانند کابین خلبان یک هواپیمای مسافربری آنچه بدان نیاز داریم نگاه خوشبینانه نیست بلکه نگاهی است که به شکل بی رحمانه ای بدبینانه باشد. بدبینی اشتباهات ما را به هنگام خوش بینی اصلاح می کند و باعث درک درست واقعیت می شود.

دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد افراد افسرده علی رغم غمگین تر بودن، عاقل ترند. افراد غیر افسرده واقعیت را به نفع خود تفسیر می کنند و افراد افسرده واقعیت را آن طور که هست درک می کنند.

شرکت ها به افراد بدبین نیز احتیاج دارند، افرادی که از واقعیت های موجود شناخت درستی داشته باشند و کاری کنند که افراد خوش بین از حقایق ناخوشایند آگاه گردند. و مدیری در راس شرکت ها لازم هست که بتواند تعادلی بین دیدگاه خوش بینانه طراحان و مصیبت نامه های حسابداران برقرار کند.

ما بطور معمول هنگامی که از خواب بیدار می شویم، بیش از ساعات دیگر شبانه روز افسرده ایم و هرچه از بامداد می گذرد، همچنان بدبین تر می شویم.

بدبینی در اشکال خفیف می تواند می تواند ما را تا حدی از ریخت و پاش های پرخطر ناشی از خوش بینی بر حذر دارد، ما را به فکر بیشتر وا می دارد و ما را از انجام اعمالی عجولانه و غیر محتاطانه محفوظ می دارد.

ما می توانیم بیاموزیم که اکثر مواقع خوش بینی را انتخاب کنیم اما به هنگام ضرورت بدبین نیز باشیم.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

انواع افسردگی

قصد دارم به بخشی دیگر از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن  که به معرفی انواع افسردگی می پردازد اشاره کنم.

سه نوع افسردگی وجود دارد:

یکی افسردگی طبیعی نام  دارد: وقتی شغل دلخواه خود را پیدا نمی کنیم، وقتی ارزش سهام ما سقوط می کند، از سوی افراد مورد علاقه خود طرد می شویم، سخنرانی های بدی ارائه می دهیم و بسیاری از دلایل مشابه احساس ناراحتی و درماندگی می کنیم و یقین پیدا می کنیم که برای تصحیح آن کاری از ما ساخته نیست در این گونه مواقع مبتلا به افسردگی طبیعی شده ایم اما پس از مدتی بنا بر یکی از رموز طبیعت به حالت عادی باز می گردیم. افسردگی طبیعی بقدری شایع است که آن را سرماخوردگی بیماریهای روانی می نامند.

دو نوع دیگر افسردگی، افسردگی تک قطبی و افسردگی دو قطبی هستند و اختلالات افسردگی خوانده می شوند. قبل از توصیف این دو نوع افسردگی لازم است در مورد نوعی از بیماری روانی به نام شیدایی توضیحی داده شود. شیدایی نوعی از بیماری است که ظاهراً دارای علایمی است که عکس افسردگی است. از جمله این علایم می توان به سرخوشی بی دلیل، خود بزرگ بینی، رفتار و گفتاری مشتاقانه و پرحرارت و عزت نفس کاذب اشاره کرد.

مبتلایان به افسردگی تک قطبی بر خلاف نوع دو قطبی هرگز دوره های شیدایی را تجربه نمی کنند دیگر تفاوت این دو نوع در این است که افسردگی دو قطبی بیش از نوع تک قطبی خصوصیت  ارثی دارد. افسردگی دو قطبی بر خلاف نوع تک قطبی و افسردگی طبیعی نوعی بیماری است که آن را اختلال جسمانی می نامند و با دارو درمان می شود.

طی قرن بیستم افسردگی بیش از ده برابر افزایش داشته است. همچنین بنابر آمارهای موجود تعداد زنان افسرده بیش از دو برابر مردان افسرده هستند. مردان بیشتر گرایش به عمل دارند تا فکر و خیال. اما زنان بیشتر تمایل دارند تا در بحر افسردگی  فرو روند و بکرار آن را حلاجی کنند و در تجزیه و تحلیل و تعیین منشاء آن بکوشند. روانشناسان این تجزیه تحلیل وسواس گونه را نشخوار ذهنی نامیده اند.

کسانی که علل موقتی را برای وقایع خوشایند در نظر می گیرند حتی در صورت موفقیت هم ممکن است ناامید شوند زیرا آن را نتیجه چیزی جز خوش شانسی نمی دانند. در مقابل کسانی که برای شکست های خود تبیینی عام دارند با ناکامی در یک زمینه، از همه چیز دست می کشند. کسانی که تبیینی خاص برای آن دارند، شاید در بخشی از زندگی خود درمانده شوند، ولی در بخش های دیگر آن مصممانه پیش می روند. پایدار دانستن علت رویدادهای ناگوار موجب درماندگی طولانی مدت می شود، در حالی که موقتی دانستن آنها به انعطاف پذیری می انجامد.

کسانی که به هنگام شکست خود را سرزنش می کنند در مقایسه با کسانی که در چنین موقعیت هایی عوامل بیرونی را دخیل می دانند عزت نفس پایینتری دارند. البته در اینجا سلینگمن اشاره می کند که هیچ معتقد نیستم که مردم باورهای خود را بطور کلی از درونی به بیرونی تغییر دهند که خود باعث از میان برداشتن مسئولیت های فردی می گردد. ولی در یک وضعیت که آن هم افسردگی است لازم است این کار صورت بگیرد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

 

قصد دارم به بخشی دیگر از کتاب خوشبینی آموخته شده از مارتین سلینگمن اشاره کنم که آزمایشی جالب را توضیح می دهد.

سه گروه از سگ ها انتخاب شدند به گروه اول شوک الکتریکی گریزپذیر داده شد بطوری که سگ ها می توانستند به کمک بینی خود صفحه ای را فشار داده و شوک را قطع کنند. بدین نحو این سگ ها کنترل شوک را در اختیار داشتند. گروه دوم شوک الکتریکی گریز ناپذیر داده می شد بطوری که هیچ گونه کنترلی در جهت قطع شوک نداشتند. سگ های گروه سوم نیز شوکی دریافت نمی کردند.

پس از پایان این مرحله از آزمایش سگ ها به یک جعبه دو دهانه منتقل می شدند تا با پرش از روی مانع میان جعبه از شوک فرار کنند. سگ های گروه اول که کنترل شوک را در اختیار داشتند هنگامی که شوک به جعبه وصل شد ظرف چند ثانیه دریافتند که با پرش از روی مانع می توانند شوک را متوقف کنند. سگ های گروه سوم که شوکی دریافت نکرده بودند نیز پرش از روی مانع را آموختند. اما سگ های گروه دوم که هیچ کنترلی روی شوک نداشتند بطرز رقت باری در کف جعبه نشستند و شوک الکتریکی را تحمل کردند.

آزمایش مشابه و مهم دیگری که توسط دونالد هیروتو انجام شد نتایج را روی انسان بررسی کرد:

او نخست گروهی از افراد را به اتاقی برد و سپس دستگاهی را که صدای بلندی را ایجاد می کرد روشن کرد و از آنان خواست که با استفاده از دکمه های صفحه کلید صدا را قطع کنند. گروه اول کلیه دکمه ها را امتحان کردند ولی در هیچ حالتی صدا قطع نشد. گروه بعدی با استفاده از ترکیبی خاص از دکمه ها موفق به قطع صدا شدند. گروه سوم نیز اصلاً در معرض صدا قرار نگرفت. در مرحله بعد هیروتو افراد را به اتاق دیگری برد که جعبه ای دو دهانه در آن قرار داشت. این جعبه به گونه ای بود که اگر دست خود را در یک سر آن قرار می دادند صدای گوش خراشی ایجاد می شد و تنها با حرکت دست به سمت دیگر جعبه صدا قطع می شد.

اما نتایج: افرادی که که در مرحله اول در معرض صدای گریز ناپذیر قرار گرفته بودند، دست خود را حرکت ندادند و همان جا نشستند. اما همه کسانی که در مرحله اول در معرض صدایی قرار نگرفته بودند و همچنین افراد گروه گریزپذیر به آسانی آموختند که صدا را قطع کنند.

همچنین آزمایش هیروتو نتایج مهم دیگری نیز داشت: اول اینکه از هر سه نفری که او سعی کرد درمانده اش کند یک نفر درمانده نشد و دوم اینکه از هر ده نفری که از اول در معرض هیچ صدایی قرار نگرفته بودند یک نفر در مرحله بعد در مقابل جعبه دو دهانه بی حرکت ایستاد و هیچ واکنشی نشان نداد. هر دوی این نتایج از آزمایش قبلی روی حیوانات نیز حاصل شده بود یعنی یک سوم افراد تحت حتی شرایط یاس آمیز نیز مقاومت نموده و درمانده نمی شوند و ده درصد افراد، مستعد درماندگی هستند حتی اگر با شرایط درماندگی مواجه نشوند.

اما برداشتی که من شخصا از این قسمت داشتم:

این آزمایش را قبلا جایی که الان متاسفانه به خاطر ندارم خوانده بودم اما یه نکته ای در ادامه افزوده بود که پارامترهای سلامتی دو گروه گریزپذیر و گریزناپذیر نیز چک شده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که گروه گریزپذیر که دچار درماندگی نیز نشده بودند سالم تر از گروه دیگر بودند و این نقش دعا و نیایش را در زندگی انسان ها برایم تداعی می کند.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

مارتین سلینگمن

خوشبینی آموخته شده:

مارتین سلینگمن (متولد 1942) روانشناس، استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی و مبدع نظریه " درماندگی آموخته شده" است. وی نفر 31 ام در ارجاعات روانشناسی در قرن 20ام شناخته شده است و سابقه ریاست بر انجمن روانشناسی آمریکا را نیز دارد.

من کتاب "خوشبینی آموخته شده" از وی را از نمایشگاه کتاب سال 1396 تهیه کرده بودم و در چند روز اخیر فرصتی دست داد تا شروع به مطالعه کنم. کتاب، کاری از انتشارات رشد و با ترجمه فروزنده داورپناه و میترا محمدی است. ترجمه بسیار روان  و خوب بود. نیمه اول کتاب، بسیار قوی و محکم  بود ولی نیمه دوم به نظرم به قوت ابتدای کتاب نبود و بیشتر توضیحاتی اضافی در راستای نیمه اول کتاب بود.

سلینگمن در این کتاب افراد خوشبین و بدبین را چنین وصف می کند.

ویژگی افراد بدبین این است که معتقدند رخدادهای ناگوار مدت ها دوام می یابند، بر همه کارهای آنها سایه می افکنند و تقصیر خود آنهاست. اما افراد خوش بین شکست و ناکامی را مانعی گذرا می بینند که دنباله ای ندارد و علل آن را تنها به همان مورد خاص محدود می دانند. آنها تقصیر شکست را به گردن خود نمی اندازند، بلکه معتقدند که شرایط، بداقبالی یا افراد دیگر مسبب آن هستند.

تحقیقات بسیاری نشان داده اند که افراد خوش بین در مدرسه، محل کار و میدان های ورزشی عملکرد به مراتب بهتری دارند همچنین افراد خوشبین نسبت به افراد بدبین عمر طولانی تری دارند. احتمال انتخاب شدن نامزدهای ریاست جمهوری خوش بین بیش از نامزدهای بدبین است.

یکی از مهمترین یافته های روانشناسی این است که افراد می توانند شیوه تفکر خود را انتخاب کنند.

خوشبینی منوط به گفتن اظهارات مثبت به خود نیست. طی سالها مشخص شده است که بیان اینگونه اظهارات به خود اگر هم تاثیری داشته باشد بسیار اندک است. مهمترین مهارت در خوش بینی آن است که هنگام رویارویی با مشکلات روزمره زندگی، الفاظ مخربی را که به خود می گوییم، تغییر دهیم.

به منظور انتخاب افراد مناسب برای یک کار دشوار و چالشی باید سه ویژگی زیر مدنظر قرار گیرد:

استعداد- انگیزه- خوش بینی

خوشبینی دوای همه دردها نیست اما می تواند شما را در برابر افسردگی محافظت کند، سطح پیشرفت شما را بهبود ببخشد و به سلامت جسمی شما بیفزاید. بدبینی زمین حاصلخیزی است که افسردگی در آن می روید، به ویژه زمانی که محیط خشن باشد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز قصد دارم مطالبی دیگر از کتاب افسون ریاضیات بنویسم:

سابقه اعداد شمارشی به دوران ماقبل تاریخ باز می گردد و همچنین تمدن های باستانی از وجود کمیت های کسری آگاه بودند. مسئله ای که برام جالب بود این بود که اعداد منفی حتی تا قرن 16 میلادی کاملا پذیرفته نشده بود و اول بار اروپاییان از نوشته های اعراب متوجه اعداد منفی شدند. میخایل اشتیفل( قرن شانزدهم) اعداد منفی را بی معنی و احمقانه می دانست، حتی بلز پاسکال گفته است:« من کسانی را می شناسم که نمی توانند بفهمند با برداشتن چهار از صفر، صفر باقی می ماند».

مردم دنیای باستان با نگاه به ستارگان و سیاره ها و دانه های شن در ساحل ، مفهوم بی نهایت را احساس می کردند.

از آنجا که در تعالیم مذهبی استفاده از تصاویر حیوانات در هنر اسلامی ممنوع بود، هنرمندان مسلمان مجبور به استفاده از ریاضیات به عنوان راهی برای بیان هنری تکیه شدند و این امر آنان را به خلق گنجینه ای از طرح های کاشی کاری رهنون شد.

هر سلول زنده ای از شش عنصر بنیادی- کربن، هیدروژن، اکسیژن، فسفر، نیتروژن و گوگرد – تشکیل شده است. این اتم ها در سلول با هم ترکیب می شوند تا ملکول های آب ، فسفات و قند ساخته شوند.

در ادامه به مبحثی نسبتاً جدید در ریاضیات به نام Fractal  یا برخال اشاره می کنم:

هندسه اقلیدسی برای توصیف چیزهایی مانند بلورها و کندوهای عسل بی نظیر است. اما انسان در یافتن اشکالی در هندسه اقلیدسی برای شکل ذرت بو داده، اشیای خشک شده، پوست درختان، ابرها، ریشه زنجبیل و خط های ساحلی به سختی در مضیقه قرار می گیرد. با معرفی فضای فراکتالی در 1975 توسط ماندل برو در این زمینه ها می توان توصیفی ارائه کرد.

فرض کنید می خواهیم مسافت خط ساحلی را اندازه بگیریم می دانیم در ریاضیات فاصله را می توان با هر واحدی اندازه گرفت- مثلا متر، سانتی متر، میلی مترو ...- بدون توجه به واحد اندازه گیری مسافت بدست آمده یکسان خواهد بود. حال اگر خط ساحلی را دارای ماهیتی فراکتالی بدانیم آنگاه پاسخ ها یکی نخواهند بود و هرچه واحد اندازه گیری کوچکتر باشد قادر خواهیم بود که شاخابه ها و خلیج های بیشتری از خط ساحلی را اندازه گیری کنیم. خط ساحلی در هندسه برخالی دارای طول بی نهایت می باشد.

در اشکال فراکتالی هر جزء کوچک شبیه کل شکل می باشد. نمونه هایی از این اشکال در زیر نشان داده می شوند.

 

 

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز می خوام مطلبی دیگه از کتاب کج رفتاری ریچارد تیلر بنویسم.

ما پس از واقعیت فکر می کنیم از حتمیت نتیجه خبر داشتیم. پس از آنکه سناتور سیاه پوست و گمنام باراک اوباما در رقابت های درون حزبی دموکرات ها بر هیلاری کلینتون محبوب غلبه کرد، خیلی ها با خود فکر می کردند که احتمال این را از قبل می دادند. اینطور نبود. آنها در این لحظه جور دیگری به یاد می آورند.

انسان های عادی زمان و قوه فکری محدودی دارند در نتیجه آنها برای کمک به خود در امر قضاوت به قواعد سر انگشتی یا میان برها متوسل می شوند.

تابع ارزش:

شیب تابع سود کمتر از تابع زیان است. یعنی سود 100 دلاری و زیان 100 دلاری یکدیگر را خنثی نمی کنند یا به عبارتی مطلوبیتی که از  حصول 100 دلار احساس می کنیم بسیار کمتر از از خسرانی است  که از زیان 100 دلار احساس می کنیم. همچنین در این نمودار اثر  مالکیت نیز مشاهده می شود.

تابع ارزش

هزینه های هدر رفته:

جویس با دختر شش ساله اش سیندی بر سر اینکه او چه لباسی برای مدرسه بپوشد بگومگو داشت. سیندی نمی خواست لباس رسمی بپوشد فقط شلوارک. جویس اصرار می کرد که سیندی باید لباسی که قبل از آغاز مدرسه خریده است بپوشد. من وساطت کردم و توضیح دادم که پول پرداختی برای لباس ها هدر رفته است و پوشیدن لباس ها آن را زنده نمی کند. تا زمانی که پوشیدن شلوارک نیازی به خرید لباس جدید نداشته باشد اصرار به سیندی برای پوشیدن لباس های رسمی هیچ کمکی به وضعیت مالی شان نمی کند.

اثر مالکیت:

آدم ها به چیزهای در مالکیت خود در مقایسه با چیزهای قابل تملک که هنوز به مالکیت آنها در نیامده است، ارزش بسیار بالاتری قائل می شوند.

نیمی از افراد شرکت کننده در آزمون بطور تصادفی انتخاب شدند تا سه دلار دریافت کنند و نیم دیگر بلیط های قرعه کشی دریافت کردند. برنده قرعه کشی برنده 70دلار می شد. پس از گذر زمان و اینکه افراد کارهای دیگری انجام دادند به آنها این فرصت داده شد که با گروه مقابل داد و ستد کنند. یعنی افراد فاقد بلیط بتوانند با سه دلار بلیط قرعه کشی را خریداری کنند و همچنین بلیط داران بتوانند بلیطشان را به سه دلار بفروشند. توجه شود که سوال یکسانی از همه پرسیده شده است که آیا سه دلار را ترجیح می هند یا بلیط قرعه کشی را؟ برطبق نظریه اقتصاد نباید فرقی داشته باشد که افراد اول پول گرفته باشند یا بلیط قرعه کشی را اما نتایج، این پیش بینی را به وضوح رد کردند: 82 درصد از دارندگان بلیط قرعه کشی تمایل به حفظ بلیط خود را داشتند و 62 درصد دارندگان پول نیز مایل به خرید بلیط نبودند. حتی وقتی تخصیص های اولیه به طور تصادفی انجام شده باشد

این دو حالت را درنظر بگیرید:

  1. کمبودی برای مدل پرطرفدار یک خودرور پیش آمده است و مشتریان باید دو ماه برای تحویل آن صبر نمایند. توزیع کننده قبلاً این خودروها را به قیمت مصوب می فروخت. حالا توزیع کننده این مدل را 200 دلار بیش از قیمت مصوب می فروشد.        قابل قبول:  29 درصد       غیر منصفانه: 71درصد
  2. کمبودی برای مدل پرطرفدار یک خودرو پیش آمده است و مشتریان باید دو ماه برای تحویل آن منتظر بمانند. توزیع کننده قبلاً این نوع از خودروها را 200 دلار زیر قیمت مصوب می فروخت. حالا توزیع کننده این مدل را فقط به قیمت مصوب می فروشد.   قابل قبول:  58 درصد    غیر منصفانه: 42 درصد

نتیجه این پژوهش این است که ادراک از انصاف با اثر مالکیت رابطه دارد. هم خریداران و هم فروشندگان خود را نسبت به شرایطی که از داد و ستد که به آن خو گرفته اند محق می دانند و هرگونه تخریب آن را زیان می شمارند.

بازی های انصاف:

بازی دیکتاتور: چنین است که شما فرصت دارید 20 دلار را بین خود و نفر دیگری تقسیم کنید. دو گزینه پیش رویتان است می توانید 18 دلار برای خود بردارید و 2 دلار به نفر دیگر بدهید و یا 20 دلار را بطور مساوی بین خود و دیگری تقسیم کنید.

بیش از اینکه نتیجه این بازی مهم باشد نتیجه بازی دوم که بازی تنبیه می نامیم مهم است.

بازی تنبیه: چنین است که شما دو نفر پیش رویتان است که در بازی دیکتاتور شرکت کرده اند. نفر الف گزینه مساوی در بازی دیکتاتور را برگزیده است و نفر ب گزینه 18 به 2 را. حال دو انتخاب دارید اینکه 10 دلار را بطور مساوی با نفر الف سهیم شوید و یا 12 دلار را با نفر ب.

81 درصد افراد تصمیم گرفتند 10 دلار را با نفر باانصاف الف تقسیم کنند نه 12 دلار را با نفر بی انصاف ب. آدم ها از پیشنهاد های غیر منصفانه بیزارند و برای تنبیه صاحبان آن پیشنهاد ها حاضرند ضربه مالی بخورند.

تلنگر:

یک سری ابتکاراتی می توان در نظر گرفت که با حداقل هزینه نتیجه ای ملموس حاصل کند. از جمله مثال های زیر که در کتاب تلنگر( همچنین سُقُلمه نیز ترجمه شده است) بدان اشاره شده است:

  1. در فرودگاه بین المللی شهر آمستردام چند نابغه ابتکاری به خرج دادند تا از آلودگی پیرامون آبریزگاه هنگام استفاده سرپایی جلوگیری کنند. آنها تصویر سیاه مگسی را در حول دریچه تخلیه آبریزگاه کشیدند. مدیریت فرودگاه گزارش کرد که این عمل تا 80 درصد از ادرارپاشی را کاهش داده است.
  2. «جان تی یرنی» ستون نویس مجله نیویورک تایمز در مورد ترغیب اینکه مردم پیش از طوفان به ارتفاعات بروند پیشنهادی داشت و آن پیشنهاد چنین بود که یک ماژیک به مردم داده شود و از آنها خواسته شود تا شماره تامین اجتماعی خود را روی بدنشان بنویسند تا تشخیص هویت قربانی ها بعد از طوفان آسانتر گردد. چه ایده قشنگی.
  3. اگر میز سالاد در مکانی چشم نواز کافه تریا گذاشته شود( همانطور که در دانشگاه شیکاگو انجام شده است) به نظرم نیازی به نصب این علامت نباشد که هدف تلنگر زدن به شما برای اینکه سالاد را به برگر ترجیح دهید.
  4. به نیمی از والدین دانش آموزان قبل از یک آزمون مهم ریاضی پنج روز قبل، دو روز قبل، و یک روز قبل پیامی فرستاده شد که دانش آموزان امتحان مهمی در پیش دارد. نیم دیگر والدین پیامی دریافت نکردند. پژوهشگران این رویکرد را «اطلاع رسانی پیشاپیش» نامیدند. عملکرد دانش آموزانی که والدین آنها پیام دریافت کرده بودند به اندازه یک ماه حضور بیشتر در مدرسه ارتقا یافته بود. همچنین یک نتیجه دیگر این آزمون این بود که اثربخشی تلنگرها در گرو سری بودن آنها نیست.
  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

ریچارد تیلر

ریچارد تیلر اقتصاددان 74 ساله آمریکایی است که به علت پژوهش هایش که منتهی به معرفی رشته ای به نام اقتصاد رفتاری شده است برنده جایزه نوبل افتصاد در سال 2017 شده است. آکادمی علوم سلطنتی سوئد در مورد این انتخاب تصریح کرد که: «مشارکتهای او باعث ایجاد یک پل بین تحلیل‌های اقتصادی و روانشناختی تصمیم‌گیری فردی شده‌است».

خودش می گوید که دانشجوی چندان درخشانی نبوده است و استاد راهنمای پایان نامه اش « شروین روزن» نظرش را درمورد کیفیت دانشجویی اش چنین توصیف کرده است: « انتظار چندانی ازش نداشتیم»

اقتصاد رفتاری به عنوان شاخه رو به رشدی از علم اقتصاد رشته متفاوتی نیست اما این نوع اقتصاد با تزریقات قوی از روانشناسی و سایر علوم اجتماعی به انجام می رسد. دروس علم اقتصاد بینش های زیادی درباره رفتار انسان های اقتصادی به دانشجوها می دهد، اما آنها درنمی یابند که دنیایی از انسان های عادی زندگی می کنند.

اگر رفتار انسان ها قرار باشد بر اساس مدل های کلاسیک اقتصادی قضاوت شود آنگاه باید بپذیریم که بسیاری از مردم دچار کج رفتاری هستند.

کتابی که من خواندم با ترجمه دکتر بهنام شهائی است که با چاپ زیبایی از نشر مهربان کار شده است. ترجمه کتاب به نظرم می توانست بسیار بهتر از این باشد البته این نظرم به عنوان یک خواننده مبتدی است که هیچ گونه اطلاعاتی از مباحث اقتصادی ندارد. در کل حدود دو سوم کتاب خواندنش دشوار بود، یک سوم کتاب قابل فهم و یک سوم دیگر جذاب بود. همچنین کتابی دیگر از ریچارد تیلر بنام سُقُلمه وجود دارد -که قبل از  کتاب کج رفتاری نوشته است- که در کتابخانه ام دارد و سرفرصت شاید بخوانمش.

در ادامه به نکاتی از کتاب که بنظرم قابل توجه بودند اشاره می کنم:

چه کارهایی انسان های عادی انجام می دهند که با مدل انتخاب عقلایی اقتصاددان ها همخوانی ندارد؟

  1. من و جفری به طریقی دو بلیط رایگان یک مسابقه بسکتبال حرفه ای را خریده ایم. محل مسابقه در حالت عادی یک ساعت و نیم با منزل ما فاصله دارد. روز مسابقه کولاک شدیدی می وزد. ما تصمیم می گیریم که نرویم ولی جفری یادآوری می کند که اگر بلیط ها را گران خریده بودیم کولاک جلودارمان نمی شد و هرطور شده به تماشای بازی می رفتیم.
  2. استنلی چمن های جلوی خانه اش را در پایان هر هفته کوتاه می کند از او پرسیدم چرا کسی را برای چمن زنی به خدمت نمی گیرد. استنلی نمی خواهد ده دلار بپردازد. از او پرسیدم آیا چمن خانه همسایه اش را در ازای بیست دلار کوتاه می کند. استنلی جواب داد: نه، البته که نه.
  3. لینا در صدد خرید رادیوی ساعت دار به قیمت 45 دلار است. در لحظه خرید کارمند فروشگاه می گوید همین رادیو در شعبه جدید فروشگاه با فاصله ده دقیقه ای به مناسبت حراج افتتاحیه به قیمت 35 دلار فروخته می شود. آیا او برای خرید رادیوی مورد نظر به آن فروشگاه می رود؟
  4. لینا در خرید مجزایی در حال خرید یک دستگاه تلوزیون به قیمت 495 دلار می باشد. بار دیگر کارمند فروشگاه به او خبر می دهد همین مدل در فروشگاه دیگری با فاصله ده دقیقه ای به قیمت 485 دلار فروخته می شود. همان سوال اما با پاسخ متفاوت.
  5. «ریچارد روزت» استاد اقتصاد جمع کننده شراب های کهنه است. او بطری هایی در انباری خانه اش دارد که سال ها پیش ده دلار خریده است و اکنون هرکدام بیش از یکصد دلار می ارزد. روزت گاهی یکی از آن بطری ها را می نوشد اما هرگز خرید آنها را به ذهن خود راه نمی دهد. چنین چیزی در دنیای انسان های اقتصادی منطقی نیست. اگر او حاضر به نوشیدن بطری ای است که می توانست یکصد دلار بفروشد پس نوشیدن آن باید بیش از صد دلار بیَرزد اما از سوی دیگر او حاضر به خرید چنین بطری ای نیست.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

افسون ریاضیات

 

یکی از کتاب هایی که از نمایشگاه کتاب امسال خریدم کتاب افسون ریاضیات اثری از خانم تئونی پاپاس با ترجمه آقای عباس علی کتیرایی انتشارات مازیار بود. ترجمه کتاب خوب بود. بخش هایی از کتاب به نظرم ثقیل آمدند ولی بخش هایی دیگر از کتاب بسیار جالب بودند.

 پاپاس دانش آموخته دانشگاه های برکلی و استنفورد می باشد و در سال 2000 جایزه دانشگاه برکلی را دریافت کرده است.

در یکی از مطالب اولیه در کتاب اشاره ای به علت اوج گرفتن هواپیما و تاثیر انحنای بال هواپیما بر آن دارد:

سطح بالای بال منحنی است و این انحنا سرعت هوا را افزایش می دهد. بنابراین فشار هوایی که از روی بال می گذرد کاهش می یابد. در نتیجه فشار بیشتر هوا در زیر بال نسبت به بالای بال باعث نیروی رو به بالا و اوج گرفتن هواپیما می شود.

زاویه بال نسبت به جریان هوایی که به آن وارد می شود زاویه حمله نامیده می شود. اگر این زاویه بیش از  15 درجه شود ممکن است نیروی بالارونده ناگهان حذف شود و هواپیما شروع به سقوط کند. زاویه ای که این اتفاق می افتد، زاویه واماندگی نامیده می شود.

در آینده به بخش های جذاب دیگری از این کتاب اشاره می کنم.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

 

کتاب  در جستجوی طبیعت از ادوارد ویلسون را اخیراً به اتمام رساندم و قصد دارم به عنوان آخرین مطلب از این کتاب اشاره ای به نکات پراکنده در فصول مختلف کتاب کنم.

گذشته از انسان، در میان پستانداران شمپانزه ها از همه فداکارترند. شمپانزه ها معمولاً گیاه خوارند. شمپانزه ها اقدام به فرزند خواندگی نیز می کنند. شمپانزه ها نزدیک ترین خویشاوندان زنده ما هستند.

ظاهراً انسان یکی از گونه های مهاجم است. اما ما به هیچ وجه مهاجم ترین جانور نیستیم. پژوهش های اخیری که درباره کفتارها ، شیرها و میمون های لانگور انجام شده آشکار ساخته اند که در شرایط طبیعی این جانوران اقدام به نبردهای مرگبار، بچه کشی و حتی همنوع خواری در مقیاسی می زنند که به مراتب بالاتر از چیزی است که در انسان ها یافته می شود.

اگر حیات هوشمند روی سیاره های دیگر وجود داشته باشند ( اجماع دانشمندان آن است که وجود دارد، آن هم به فراوانی) نمی توان انتظار داشت آدم سان و پستان دار باشد.

انسان موجودی بسیار صوتی- تصویری است و در مقایسه با اکثر گونه های جانوری بسیار کم به بویایی و چشایی وابسته است. در زبان های گوناگون در سراسر جهان دو سوم تا سه چهارم از تمام واژه هایی که در مورد حواس به کار  می روند شنوایی و بینایی را توصیف می کنند، در حالی که واژه های مختص توصیف بویایی و چشایی یک دهم یا کمترند.

تا به امروز نزدیک به یک و نیم میلیون از جانداران نام گذاری شده اند، اما تعداد واقعی به احتمال زیاد  چیزی بین 10 تا 100 میلیون است. تعداد گونه های روی زمین با سرعتی معادل صد تا هزار برابر دوران پیش از انسان رو به کاهش است. بشر از دوران پیش از تاریخ تا زمان کنونی حدود 20 درصد از گونه ها را نابود کرده است. ظرف سی سال آینده 20 درصد از گونه های زمین یا بیشتر در نتیجه اقدامات بشر نابود خواهد شد.

مقدار سازمان یافتگی و پیچیدگی موجود در یک مشت خاک بیشتر از چیزی است که روی سطح تمام سیاره های دیگر روی هم وجود دارد.

تمام جانداران از جمله گیاهان گلدار، حشرات و خود انسان تصور می شود از یک جمعیت نیاکانی نسب گرفته باشند که یک و هشت میلیارد سال پیش می زیسته اند.

وقتی مساحت زیستگاه به یک دهم پوشش اولیه اش می رسد، تعداد گونه هایش نیز به نصف کاهش می یابد؛ یعنی 50 درصد انقراض نهایی در نتیجه 90 درصد کاهش مساحت.

میانگین عمر یک گونه و زادگان آن در دوره های زمین شناختی  بین یک تا 10 میلیون سال است.

حرکت روی دو پا و آزاد و رها بودن دست ها سبب شد که این اشکال نیاکانی کاملا مناسب زندگی در زمین باز باشند، جایی که در آن می توانستند از وفور میوه ها، ریشه های زیرزمینی و گوشت جانوران بهره مند شوند

  • مهرزاد نوشاد