مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

۴ مطلب با موضوع «بودیسم و صوفیسم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تصوف و عرفان

 

امشب قد دارم به بخش دیگری از کتاب  « بودیسم و صوفیسم» نوشته دکتر عبدالحمید ضیایی اشاره کنم و نگاهی به نظرات گوناگون در زمینه منشا عرفان و تصوف در ایران و همچنین تاثیر عرفان ایرانی از مکاتب دیگر نماییم:

نفوذ بودیسم در عرفان خراسانی:

پس از تاسیس سلسله موریا در هند و در زمان پادشاهی آشوکا آیین بودا به تدریج مناطقی از کابل، قندهار، کشمیر و خراسان بزرگ را فرا گرفت. قاضی ساعد اندلسی معتقد است که ایرانیان پیش از ظهور زرتشت بر مذهب بودا بوده اند. در متون چینی به گزارشی بر می خوریم درباره ایرانیانی که کیش بودا را در مرزهای چین رواج دادند. از دیگر آیین های معاصر این دوره مذهب مانی است . به احتمال زیاد مانی برخی از باورهای خود از قبیل پرهیز از کشتن جانوران، سیاحت، بی خانمانی و اعتقاد به تناسخ را از بوداییان اخذ کرده است. مانی پیامبر ایرانی کیش خود را تحت تاثیر مستقیم کیش بودایی عرضه کرده است. پس از اسلام تعلیمات آیین بودایی در تصوف ایرانی متبلور شد. در روزگار بنی امیه و سپس خلفای عباسی بوداییان جزء اهل ذمه قرار گرفتند. آزار و اذیتی که آغاز شده بود دیری نپایید و بوداییان اجازه یافتند که معابد تخریب شده را بازسازی کنند.

اثرات سنت های ایرانی بر بودیسم

بنا بر پاره ای از گزارش ها سنت های ایرانی از جمله آیین های زرتشتی، زروانی، مانویت و میتراپرستی را باید در زمره منابع اثر بخش در الهیات و اسطوره سازی مهایانا قلمداد گرد.

شهاب الدین سهرودی معتقد بود که موسس اصلی فلسفه اشراق/ حکمت خسروانی، زرتشت، پیامبر بزرگ ایرانی است. وی زرتشت ، هرمس و افلاطون را سه نیای روحانی خود می داند.

سعید نفیسی معتقد است فلسفه های یونانی، یهودی و نصاری بطور غیر مستقیم و از طریق دین مانی بر تصوف ایران اثر گذاشته اند.

میترائیسم ( مهرپرستی):

میترا ریشه ایرانی دارد با این همه این دین در خارج از ایران شکل گرفت و در سراسر امپراتوری روم گسترش یافت. این دین مقارن با استقرار آیین زرتشت در ایران رونق گرفت. این دین را آریایی ها به ایران و هند بردند. مهرپرستان معتقدند که خدای مهر یک بار بصورت انسانی در غاری ظهور کرد و شبانانی که آنجا بودند به وی ایمان آوردند. آنگاه خدای مهر گاو نری را کشت و خون آن را بر روی زمین افشاند. هرجا که قطره ای از خون افتاد سرسبز و بارور شد.

مقام هفتم والاترین مقام برای یک سالک میترایی بوده است که این مقام را پتر یا پدر می نامیدند. پدران در واقع عالیترین مقام را در آیین میترایی داشتند و همین لقب را عیسویان از مراسم میترایی اخذ کرده اند. مقام پیر در تصوف و عرفان بایستی الگویی از مقام پتر در آیین میترایی باشد. در کیش میترایی مقام هفتم مقام عقاب بود که نهایی ترین مرحله ی ارتقای میترایی بود. وقتی به عرفان می نگریم به خصوص در منطق الطیر متوجه می شویم که سیمرغ نهایی ترین مدارج صوفیه به شمار می رود.

برخی از عرفای مسلمان به اتهام زندقه و مانویت تکفیر و کشته شدند از جمله شهاب الدین سهروردی و منصور حلاج. زندیقی صفت منتسب به اتباع مذهب مانوی، مزدکی و بطور عام ملحدان و بی باوران بوده است.

 

 

فرضیات هفتگانه در باب منشا تصوف:

  1. ریشه یونانی: جمعی از محققان معتقدند که تصوف از فلسفه نوافلاطونی اسکندریه سرچشمه گرفته است و معتقدند مفاهیمی نظیر زندان بودن تن برای روح، معرفت نا ممکن به حقیقت عالی از طریق فکرت عقلی و لزوم اشراق و جذبه جملگی از حکمت و فلسفه یونانی به تصوف و عرفان اسلامی سرایت کرده است. اسطوره شناس بزرگ دکتر ژاله آموزگار معتقد است آنچه که در آثار نو افلاطونیان می بینیم که بعدها بر عرفان اسلامی اثر گذاشته است، بازتولید تاثیرات آیین زرتشتی بر اندیشه های متفکران یونان باستان است. جالب اینکه برای دادن ارزش به هر نوشته در زمینه کیمیاگری، اختر شناسی و ستاره شناسی آن را به زرتشت نسبت می دادند.
  2. منشاء عیسوی: عراق، شام، مصر از مراکز رهبانیت مسیحی بوده است و صوفیان بزرگی از جمله ذوالنون مصری، ابوهاشم دارانی، ابوهاشم صوفی و ابراهیم ادهم در این سرزمین ها می زیسته اند و ارتباط با افراد مسیحی در تربیت زاهدانه و صوفیانه نمی توانسته بی تاثیر باشد. نیکلسون ریاضت های عارفان مسلمان از جمله روزه سکوت را برگرفته از مسیحیت می داند. ابوریحان بیرونی ریشه کلمه صوفی را مأخوذ از سوف یونانی به معنای حکمت و دانایی دانسته است.
  3. ریشه قرآنی: عده ای محققان تصوف را زاییده ی مکتب اسلام و تعلیمات قرآن دانسته اند از جمله لویی ماسینیون شرق شناس و اسلام شناس فرانسوی و ایلیا پتروشفسکی خاورشناس روس اشاره کرد.
  4. منشا بودایی و برهمایی: عده ای معتقد به تاثیر افکار و آرای برهمایی و بودایی در پیدایش تصوف موثر بوده است و آرای هندوان و مذاهب برهمنان را مخصوصا بر سخنان منصور حلاج، بایزید بسطامی و جنید بغدادی موثر دانسته اند. چله نشینی، ریاضت صوفیانه و اعتکاف چهل روزه عرفا در کوه یا مکانی مقدس را برخاسته از کمال عدد چهل در مجموعه اوپانیشاد است. فون کریمر خرقه پوشیدن، ذکر و به کار بردن تسبیح برای شمردن را مأخوذ از هند می داند.
  5. تصوف عکس‌العمل فکر آریایی در مقابل نفوذ و سلطه اسلام عربی بوده است. موافقان این عقیده می گویند پس از آنکه ایرانیان در جنگ های قادسیه و نهاوند از لشکریان عرب شکست خوردند برای حفظ جان زیر بار دیانت اسلام رفتند و لذا تصوف به نوعی تجلی و ظهور روح ایرانی بر چهره مذهب اسلام است. سعید نفیسی تصوف ایران را از عرفان عراق، بین النهرین، مغرب متمایز دانسته است و آن را حکمتی به کل آریایی دانسته است.
  6. استقلال وجودی: برخی احتمال داده اند که تصوف خود بخود و بطور مستقل در ممالک اسلامی به وجود آمده است و ارتباط و بستگی به جایی ندارد.

 

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

قصد دارم نگاهی دیگر به کتاب « بودیسم و صوفیسم» نوشته دکتر عبدالحمید ضیایی اشاره کنم و نگاهی گذرا به برخی آموزه های بودا کنیم:

آموزش های بودا مانند همه آموزگاران عهد کهن شفاهی بود. اطلاعات امروز ما درباره بودا عمدتا بر پایه کتاب تری پیتاکا ( سه آموزه استوار) است که گفته می شود شامل گزارش های نزدیک ترین حلقه شاگردان او از نظراتش است. تری پیتاکا به زبان پالی است و به عنوان کتاب قانون مکتب جنوبی آیین بودایی یعنی هینایانا محسوب می شود. همچنین به نام قانون تراوادا نیز می شناسند.

کتب مقدس مکتب شمالی یعنی مهایانا به زبان سانسکریت حفظ شده اند.

فرقه هینایانا امروزه در سیلان، برمه و سیام رواج دارد و پیروان فرقه ماهایانا امروزه در تبت و چین و ژاپن زندگی می کنند.

آیین هندوییسم را نمی توان نظامی دینی به معنای متعارف آن دانست. کتب مقدس این آیین عبارتند از :

  1. وداها: کهن ترین مکتوبات دینی جهان هستند و زمان پیدایش آن را بین 1200 تا 5000 سال قبل از میلاد مسیح تخمین زده شده است.
  2. اوپانیشادها: نخستین ترجمه آن به زبان فارسی به دستور داراشکوه فرزند شاهنشاه شاه جهان در سال 1656 صورت گرفت. اروپا از طریق همین ترجمه فارسی به عظمت آن پی برد. سپس دانشمندی به نام دوبرون آن را به لاتین ترجمه کرد. همین ترجمه وقتی به دست شوپنهاور فیلسوف آلمانی رسید چنان وی را تحت تاثیر قرار داد که اوپانیشاد را راه گشا و راهنمای اندیشه بشری در عصر جدید دانست.
  3. گیتا: اگر وداها را مقدس ترین متن دینی نزد برهمنان و روحانیون بدانیم و اوپانیشاد را مهمترین متن نزد حکیمان و فیلسوفان بدانیم، برای قاطبه مردم هند مهمترین کتاب مقدس گیتا است. اگر ملاک نفوذ و تاثیر همگانی باشد بدون تردید گیتا کتاب مقدس اصلی هندوهاست.

دهرمه: در قاموس های بودایی معانی زیر برای دهرمه ذکر شده است: معیار، درستی، قانون، آیین، عنصر شیء، پدیده، واقعیت, عدالت, تعالیم بودایی و حقیقت غایی. در آیین هندو والاترین شکل دهرمه انجام تکلیف به خاطر نفس تکلیف است نه به خاطر پاداش.

فیلسوفان بودایی به راه میانه اعتقاد و ایمان دارند  و آن راهی است که در امور نفسانی بین زهد و برخورداری واقع می گردد. بودا در نخستین وعظ خود می گوید: « از این دو افراط و تفریط باید دوری ورزند.... یکی زندگی این دنیاست که لذت و خوشی در بر دارد و غیر حقیقی است، دیگری راه ریاضت است... که ناهموار است و غیر حقیقی... کامل( بودا) از هر دوی اینها دوری جسته و راهی که بین این دوست را در پیش گرفته » راهبان بودایی توجهی به ریاضت های برهمنان هندویی نداشته و گاه به تمسخر آن پرداخته اند.

درباره آموزه های بودا باید گفت که رنج ( دوکهه) کلیدی ترین مفهوم این آیین است. از منظر دقیق فلسفی باید بین درد و رنج تفاوت قایل شد. برای این تفکیک نظر جان هیک راه گشاست. وی معتقد است که درد متعلق به ساحت جسمانی است که با سیستم عصبی مرتبط است و حیوانات نیز بدان دچار می شوند اما رنج متعلق به ساحت روحانی یا فراروانی فرد است و نقطه مقابل آن لذت است. همین که انسان ها از ناپایندگی شادی آگاه اند خود منبعی از غصه و رنج را فراهم می آورد. در واقع ماهیت ناپایدار شادی خود عامل رنج است.

شخص رها یافته از رنج تبدیل به بی مرگ می شود و به حالت خاموشی کامل یا نیروانا می رسند. در کیش ماهایانا بی مرگ ها به دلیل مهر ورزی به تمام موجودات سعی می کنند به بقیه نیز برای رسیدن به بیداری یاری برسانند. بی مرگ های هینایانا چنین نیستند و به صورت فردی به قلمروی بیداری ها می روند. در ماهایانا یا چرخ بزرگ بودیسم مورد پذیرش آنها انسان های بیشتری را به نیروانا می رساند

آموزش های بودا درباره ی رنج و چگونگی رهایی از آن در چهار حقیقت شریف متبلور شده است:

  1. نخستین حقیقت این است که بیماری و رنج ( دوکهه) به راستی و عملاً وجود دارد. همه تجربه های زندگی ما حتی تجربه های شادی در لفافه هایی از درد و اندوه پیچیده شده اند.
  2. دومین حقیقت شریف اشاره به علل بروز رنج می کند. علت منشا بروز رنج، « تان ها» ( تشنگی) است.
  3. سومین حقیقت شریف این است که برای علاج رنج واقعاً راهی وجود دارد. یعنی بیماری رنج واقعاً علاج پذیر است.
  4. چهارمین حقیقت شریف طریقتی است که به انقطاع رنج می انجامد. این حقیقت در بردارنده نسخه و دارو است و آن را معمولاً به نام طریقت هشت خوان شریف می نامند.

راه های هشت گانه عبارتند از: فهم درست، فکر درست، سخن درست، عمل درست معاش درست، تلاش درست، توجه درست، تمرکز درست

گستره و مدت زندگی فرد از طریق زنجیره های زادمرگ از  بی نهایت در گذشته تا بی نهایت در آینده بدون هیچ وقفه ای ادامه می یابد( سمساره)، مگر اینکه در این اثنا نجات و رهایی حاصل آید. مجموع این فرآیند بازتولد و تکرار سمساره نام دارد. سمساره ماهیتی جز بی ثباتی و تدویر ندارد و جهانی است در تقابل با نیروانا که وضعیتی ثابت و جاودانه دارد. حقیقت نیروانا همانا معرفتی درخشان است که سالک در طی آن به روشن شدگی ( بودهی) می رسد و بودا می شود.

عموم بوداییان این آموزه را در کنار چهار حقیقت عالی و راه های هشت گانه عالی، تعلیم بنیانی آیین بودا دانسته اند.

مطابق آموزه های بودا حتی یک واقعیت از زندگی من نیست که توسط زندگی پیشین من مقدر نشده باشد. این چیزی است که کارما نامیده می شود. ما تا ابد در حال بافتن کارمای خود هستیم و هنگامی که می میریم موجود دیگری که وارث آن کارماست متولد می شود. یکی از مریدان شوپنهاور که شیفته ی آیین بودا بود داستان آشنایی خود با یک گدای نابینایی در هند را نقل می کند که گدا معتقد بوده است « اگر من نابینا به دنیا آمده ام دلیل آن گناهانی است که در زندگی پیشینم مرتکب شده ام، نابینا بودن من عادلانه است». گاندی با ساختن بیمارستان مخالف بود . می گفت بیمارستان و امور خیریه صرفاً ادای دِین را به تعویق می اندازد. اگر دیگران رنج می برند باید ببرند تا تاوان گناهی را بپردازند. اگر به آنان کمک شود بازپرداخت دِین آنها به تعویق می افتد!!

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز قصد دارم به بخش هایی دیگر از کتاب « بودیسم و صوفیسم» نوشته دکتر عبدالحمید ضیایی اشاره کنم

برخی محققان بودا را آدم ابوالبشر خوانده اند و جزیره سرندیپ( سریلانکا) را که معبد دندان بوداست مهبط آدم شمرده اند و قدم گاه بودا را قدم گاه آدم خوانده اند. عده ای نیز وی را با الیاس و خضر تطبیق داده اند. دکتر سید حسین نصر بودا را منتسب به ذوالکفل دانسته است.  و برخی سوگند به انجیر در سوره تین را اشاره به درخت انجیری می دانند که بودا زیر آن به اشراق رسیده است. عده ای نیز وی را هرمس که به قولی همان ادریس است یکی دانسته اند.

عده ای نیز بودا را موسس مذهب صابئین دانسته اند. عده ای نیز بودا را در کنار مانی و مزدک جزو پیامبران دروغین یاد کرده اند.

اولین کسی که بطور خاص از تاثیر سنت های هندی بر عرفان اسلامی سخن رانده « فون کرمر»  است که در مقاله ای در سال 1888 آداب مستتر در عرفان اسلامی را به کل برگرفته از سنن هندو دانسته است.

« گلدزیهر» به شباهت های بسیار بین ابراهیم ادهم و بودا اشاره کرده است و داستان ابراهیم ادهم را کاملاً برگرفته از زندگی بودا دانسته است.

نیکلسون معتقد است عرفان اسلامی ریشه در سنت اسلامی و قرآن دارد و حتی اگر اسلام به طرز معجزه آسایی در سرزمینی به دور از مجاورت فرهنگ های دیگر می بود باز از دل آن عرفان پدید می آمد اما از دیگر سو معتقد است عرفان اسلامی و تصوف در حوزه مسائل اجتماعی متاثر و وامدار از رهبانیت بودایی است. اما دکتر زرین کوب معتقد است که این دو در اساس با یکدیگر متفاوت هستند.

هم اکنون بودیسم با سرعتی چشمگیر در حال گسترش در آمریکا و  اروپا می باشد. از مهمترین دلایل گرایش غربیان به بودیسم می توان به عوامل زیر اشاره کرد: فرد گرایی و عدم تاکید بر عبادت جمعی، مسکوت بودن امر الوهی، نیاز به صلح، آرامش و معنویت و تعامل با محیط زیست

از نظر کثیری از محققان ادیان ابراهیمی نمی توان آیین بودا را دین نامید زیرا این آیین امور ماوراءالطبیعی و غیر مادی را بر نمی تابد و ماده را تنها موجود ازلی و ابدی می داند که خالقی نداشته است و به مراسم آیینی یا پرستش مابعدالطبیعه و خداشناسی توجهی ندارد.

بودایی ها خود را به این نام نمی شناسند. بودایی ها خود را پیرو درمه می دانند. درمه در واقع حقیقت است همان حقیقتی که وقتی بودا به مقام بودهی یا همان اشراق رسید آن را دریافت.

تاریخچه آیین بودا دو هزار و پانصد سال قبل در بنارس آغاز می شود و آن زمانی است که شاهزاده ای نپالی به نام سیذارتا یاگوتاما، بودا می گردد یعنی بیدار می شود و اشراق می یابد. او پس از تربیتی شاهانه ، زندگی خانوادگی را رها کرد و زیر نظر مربیان معنوی متعددی تربیت یافت. او همچنان راه خود را می جست. مدتی به خود آزاری پرداخت و آن را هم کنار گذاشت و سرانجام در زیر یک درخت در جایی که اکنون به بودگیا شهرت دارد، به یافت معنوی رسید.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

اخیراً کتاب « بودیسم و صوفیسم» با عنوان فرعی « بررسی شباهت ها و پیوندهای آیین بودا و تصوف ایرانی» نوشته دکتر عبدالحمید ضیایی از انتشارات هزاره ققنوس خواندم. کتابی بسیار سودمند در زمینه آشنایی با آیین بودایی و همچنین ارتباط متقابل عرفان اسلامی با سایر ادیان و مکاتب. این کتاب برگرفته از رساله دکتری مولف در زمینه عرفان تطبیقی بوده است. در ادامه به قسمت هایی از این کتاب اشاره می کنم:

اصل نیم قدم: طبق این اصل نباید آنچنان آرمانی بیاندیشیم و از جامعه فاصله بگیریم که به آنان به دیده تحقیر بنگریم و نه آنکه خود را در جامعه حل کنیم. کافی است هم قدمی خود را با آنان حفظ کنیم اما همیشه اندکی به اندازه نیم قدم از آنان پیش تر باشیم و این همان چیزی است که بودا از آن به « شیوه پنهان» نام می برد.

به عقیده استاد ملکیان مشهورترین معنی قابل فهم از عرفان عبارت است از : حقیقت نهایی در باب عالم واقع را نه از طربق تجارب متعارف می توان یافت، نه با عقل بلکه به آن فقط به مدد تجربه عرفانی یا شهود عرفانی غیر عقلی می توان راه یافت.

علیرغم وجود تفاوت هایی بین عرفان و تصوف و تلاش عرفان پژوهان جهت تفکیک این دو اصطلاح ولی نگارنده معتقد است مرزبندی جدی و دقیقی بین تصوف و عرفان وجود ندارد. گفته شده که عرفان به جنبه فرهنگی و علمی اهل شهود و کشف اطلاق می شود و تصوف به جنبه اجتماعی آنان. از سوی دیگر در منازعات درون فرقه ای ، تصوف جریانی انحرافی تلقی شده است. نقد مشی و منش صوفیان به قلم عارفان و شاعران نیز مزید بر علت است.

صوفیه به برخی مناسک ( از قبیل خرقه، خانقاه، مرید مرادی، رقص سما، خلوت گزینی و چله نشینی) روی آورده و آن را مستحسنات نامیده است. مخالفان این مناسک را بدعت نامیده اند. عزالدین کاشانی با تقسیم بدعت به مزموم و محمود استحسانات صوفیه را بدعت محمود نامیده است.

به گفته برتلس ایران به مرکزیت خراسان و خراسان به مرکزیت نیشابور مهد تصوف بوده است. برخی از مورخان موسس مکتب تصوف را ابراهیم ادهم و برخی بایزید بسطامی دانسته اند. در ضمن پی ریزی مکتب عرفانی بغداد به رهبری جنید بغدادی بوده است.

قاطبه اهل تصوف فارسی زبان اند و از قرن پنجم به بعد زبان فارسی زبان رایج بسیاری از آثار عرفانی می گردد.

در توضیح تفاوت بین عرفان خراسانی با عرفان ابن عربی بیان دکتر شفیعی کدکنی قابل تامل است: « عرفان نگاه هنری به دین است با این تفاوت که در عرفان خراسان دینی که هم دنیا را دارد و هم آخرت را و در عرفان ابن عربی دینی که فقط عالم غیب را مدنظر دارد و از دنیای مردم به کل غافل است.»

  • مهرزاد نوشاد