در ادامه اشاراتم به کتاب انسان بی نقص از مایکل سندل به بخش اصلاح نژاد از این کتاب می پردازم:
اصلاح نژاد واژه ای است که اولین بار در سال 1883 فرانسیس گالتون ، پسر عموی چارلز داروین ابداع کرد. وی بر این باور بود که استعداد و شخصیت با وراثت تعیین می شود و می توان با ازدواج های حساب شده طی چندین نسل نژادی با استعداد از انسان را تولید کرد.
تئودور روزولت در نامه ای نوشت که « دلیلی ندارد که اجازه دهیم شهروندان نامطلوب جاودانه شوند».
علیرغم اینکه بخشی از برنامه اصلاح نژادی ، تشویقی و آموزشی بود اما چهره ای خشن تر نیز داشت. طرفداران این نظر برای وضع قوانین جلوگیری از تولید مثل افرادی با ژن های نامطلوب رایزنی می کردند. در سال 1927 دیوان عالی ایالات متحده امریکا تایید کرد که قوانین عقیم سازی با قانون اساسی همخوانی دارند. در نهایت 29 ایالت در آمریکا قوانین عقیم سازی اجباری را تصویب کردند و بیش از 60 هزار آمریکایی را که از نظر ژنتیکی معیوب محسوب می شدند عقیم کردند.
در آلمان آدولف هیتلر قانون اصلاح نژاد آمریکا را ستود و در کتاب نبرد من نوشت که : « این خواسته که مانع از تولید مثل افراد معیوبی شویم که افراد معیوبی چون خود را تولید می کنند خواسته روشن ترین خرد است». در سال 1933 که هیتلر قدرت را به دست آورد قانون فراگیر عقیم سازی برای اصلاح نژاد را صادر کرد. در نهایت هیتلر برنامه اصلاح نژاد را از عقیم سازی فراتر برد و به قتل و نسل کشی رساند. تا پایان جنگ جهانی دوم اخبار بی رحمی های نازی ها به عقب نشینی برنامه عقیم سازی در آمریکا کمک کرد. در دهه های 1940 و 1950 عقیم سازی غیر داوطلبانه کاهش یافت. ولی برخی ایالت ها تا دهه 1970 نیز این قانون را اجرا می کردند. در سال های 2002 و 2003 برخی فرمانداران ایالت های آمریکا از قربانیان عقیم سازی اجباری پوزش خواستند.
نازی ها اصلاح نژاد را بدنام کردند ولی این برنامه دقیقاً چه مشکلی داشت؟ آیا برنامه به نژادی تنها به این دلیل که اجباری بود قابل اعتراض است؟ اصلاح نژاد بر اساس مبانی دیگری نیز قابل اعتراض است حتی در مواردی که اجباری در کار نباشد.
جیمز واتسن، زیست شناسی که همراه فرانسیس کریک ساختار مارپیچی دی ان ای را کشف کرد، بر این باور است که مهندسی و بهسازی ژنتیک هیچ اشکالی ندارد، به شرطی که به جای اجبار از جانب دولت ها آزادانه انتخاب شوند.
یکی از بانک های برجسته اسپرم جهان ، کرایو بانک کالیفرنیا است. این شرکت هیچ رسالت اصلاح نژادی برای خود قائل نیست. اهدا کننده آرمانی اسپرم به کرایو بانک باید دارای تحصیلات کالج، 190 سانتی متر قد، چشمان قهوه ای، موهای طلایی و فرورفتگی چانه باشند، نه به خاطر اینکه شرکت تمایل به این ویژگی ها دارد بلکه به این علت که این موارد خواسته های مشتریان هستند. اگر مشتریان حتی به دنبال افرادی که سابقه ترک تحصیلی دارند باشند آنگاه شرکت نیز به دنبال برآورده نمودن خواسته آنها می بود.
اصلاح نژاد لیبرال
ویژگی بارز اصلاح نژاد لیبرال بی طرفی دولت است. رونالد دورکین فیلسوف حقوق از نسخه لیبرال اصلاح نژاد دفاع می کند و معتقد است: « تلاش برای طولانی تر کردن و پر استعدادتر کردن زندگی نسل های آینده انسان ها و بالطبع افزایش موفقیت آن ها هیچ اشکالی ندارد». از نظر موافقان هیچ تفاوت اخلاقی بین افزایش توانایی ها از طریق آموزش یا تغییر ژنتیک وجود ندارد. از دیدگاه اصلاح نژاد لیبرال تنها چیزی که اهمیت دارد آموزش یا تغییر ژنتیک هیچ یک استقلال کودک و حق او برای آینده ای آزاد را نقض نکند و به شرط اینکه توانایی تقویت شده ابزاری همه منظوره باشد و کودک را به سوی آینده خاصی سوق ندهد مجاز است.
با اینکه اصلاح نژاد لیبرال از حمایت فیلسوفان سیاسی و اخلاقی آمریکایی و انگلیسی برخوردار است، اما یورگن هابرماس برجسته ترین فیلسوف سیاسی آلمان با آن مخالف است و علت مخالفتش این است که اصول لیبرال خودمختاری و برابری را نقض می کند. و یکی از معیارهای این عدم تقارن را این می داند که وقتی والدین به طراحان فرزندان خود تبدیل می شوند به ناچار مسئولیتی را در زندگی کودکان خود بر عهده می گیرند که نمی تواند متقابل باشد. هابرماس استدلال می آورد که ما آزادی خود را با ارجاع به چیزی تجربه می کنیم که ذاتاً خارج از حوزه اختیار ما می باشد و برای اینکه خود را آزاد بدانیم باید بتوانیم ریشه های خود را به آغازی نسبت دهیم که خارج از دسترس انسان است و آغازی را که خارج از اختیار ماست برآورده می کند و این آغازی است که از چیز دیگری همچون خدا و طبیعت بر می خیزد که در اختیار فرد دیگری نیست. هابرماس معتقد است که تولد واقعیتی طبیعی است که همان شرط آغاز خارج از اختیار ما را برآورده می کند.