مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در ادامه بررسی کتاب انسان بی نقص از مایکل سندل اشاره ای به استفاده از ترا ریخته سازی در بهبود عضلات، حافظه و افزایش قد می کنم:

برخی از والدین ناشنوا دفاع کرده اند و معتقدند چرا که آنها هر قدر که تلاش کنند باز هم تضمینی برای این که نتیجه مطلوب را کسب کنند وجود ندارد و از این جنبه تا حدی شبیه تولید مثل عادی است. این دفاع در مقابل، پرسش جذابی را پیش می کشد. چرا عدم قطعیت در این موضوع از نظر اخلاقی عنصر مهمی است؟ آیا اگر علم به چنان پیشرفتی برسد که باعث حذف این عدم قطعیت شود انگاه موضع ما چه باید باشد؟

پیشرفت های علم ژنتیک هم نوید بخش است و هم نگران کننده است. نوید بخش است چونکه باعث گشودن دریچه ای جهت درمان و یا پیشگیری بسیاری از بیماری های طاقت فرسا شده است. نگران کننده است چونکه می تواند این امکان را برای بشر فراهم سازد که سرشت خود را دستکاری کند مثلاً  عضلات، حافظه و خلق و خوی  خویش را تغییر دهد و خود را « از خوب هم بهتر کند».

ژن درمانی سلول های  معیوب مانند سلول های ماهیچه یا سلول های مغزی می تواند آنها را تعمیر یا تعویض کند. مشکل اخلاقی هنگامی رخ می دهد که مردم از این روش نه برای درمان بیماری بلکه برای چیزی فراتر از سلامتی و برکشیدن خود به سطوحی فراتر از سطح طبیعی استفاده کنند.

بیشتر دانشمندان معتقدند که ترا ریخته سازی امن نیست و ممکن است به ایجاد نوزادانی بیانجامد که از ناهنجاری های مادر زادی رنج می برند. در پاسخ تصور کنیم که علم به چنان پیشرفتی برسد که خروجی ترا ریخته سازی به ایجاد نوزادانی با خطر معادل تولد طبیعی باشد، در این صورت چه می توان گفت؟

استفاده از ژن درمانی برای تقویت عظلات

همه از ژن درمانی برای کاهش ضعف عظلات و وارونه سازی روند تحلیل عضلات که همراه با سالخوردگی تشدید می شود استقبال می کنند ولی اگر از این شیوه برای تولید ورزشکارانی که به صورت ژنتیکی تغییر یافته اند چطور؟ اگرچه هنوز استفاده از این شیوه بر روی انسان ها تایید نشده است، کمیته بین المللی المپیک از هم اکنون نگران این واقعیت است که برخلاف داروها، ژن های تغییر یافته را نمی توان از طریق آزمایش های ادرار و خون تشخیص داد.

دو دلیل که برای رد این شیوه ذکر می شود سلامت و انصاف است. این شیوه افزایش توانایی عضلات، می تواند برای سلامتی افراد و ورزشکاران خطرناک باشد و اگر برخی به قیمت به خطر افتادن سلامت شان اجازه یابند که از این شیوه استفاده نمایند آنگاه رقبایشان در وضعیت غیر منصفانه ای قرار می گیرند. در مقابل تصور کنید که خطر ژن درمانی بیش از خطرات رژیم های لاغری و یا تمرینات شدید نباشد در این صورت چه می توان گفت؟ همچنین استدلال انصاف نیز با مشکل بارزی روبروست. همواره برخی از ورزشکاران از استعداد ژنتیکی برتری به دیگران برخوردارند ولی کسی مدعی نمی شود که رقابت بین این ورزشکاران با دیگران غیر منصفانه است. از منظر انصاف تفاوت هایی که از طریق ژن درمانی ایجاد می شود بدتر از تفاوت های طبیعی نیستند.

استفاده از ژن درمانی برای تقویت حافظه

دانشمندان به ژنی در موش ها دست یافته اند که تغییراتی در آن می تواند به موش های باهوشی منتهی شود. این ژن در انسان ها نیز وجود دارد و با سالخوردگی فعالیت آن کاهش می یابد. دارویی که بتواند فرآیند کاهش حافظه ناشی از سالخوردگی را متوقف کند برای شرکت های دارویی حکم معدن طلا و یا ویاگرای مغز را دارد.

این شیوه می تواند کاربرد غیر درمانی نیز داشته باشد  مثلاً وکیلی که می خواهد وقایع متعددی را برای جلسه محاکمه به خاطر بسپارد و یا تاجری که در آستانه سفر به شانگهای چین می خواهد زبان چینی بیاموزد.

برخی نگران این موضوع اند که افزایش توانایی شناخت منجر به ایجاد دو طبقه از انسان ها شود و اگر بتوان این ویژگی را به فرزندان نیز انتقال داد در نهایت به ایجاد دو زیر گونه از انسان ها منجر شود انسان های طبیعی و  انسان های تغییر یافته با توانایی های فراتر از انسان  های طبیعی.

استفاده از ژن درمانی برای تقویت قد

از دهه 1980 استفاده از هورمون رشد برای کودکانی که به علت مشکلات هورمونی کوتاه تر از متوسط( برای پسرها کمتر از 160 سانتی متر و برای دختران کمتر از 150سانتی متر) هستند تایید شده است.

این شیوه گران قیمتی می باشد و دو تا پنج سال طول می کشد و هر سال حدود 20 هزار دلار هزینه دارد و در نهایت منجر به افزایش 5 تا 8 سانتی متری قد می تواند بشود.

اگر هورمون درمانی به کودکان دارای ضعف هورمونی محدود نباشد چطور؟ مثلا کودکی که عضو تیم بسکتبال است و می خواهد که دارای قد بالاتری باشد.

برخی از مخالفان این شیوه برای افزایش قد معتقدند که این عمل ره به جایی نمی برد چرا که در صورت افزایش قد استفاده کنندگان، دیگران که قبلا کوتاه قد محسوب نمی شدند اکنون کوتاه قد بشمار خواهند آمد و این خود به یک نوع رقابت هورمونی برای افزایش قد خواهد شد. البته برخی از موافقان در پاسخ به این نکته پیشنهاد می دهند که با مالیات بستن به کسانی که از این شیوه استفاده می کنند  می توان به تماشاگران بیگناهی که از محرومیت نسبی قامت رنج می برند کمک کرد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

اخیراً کتاب « انسان بی نقص» از مایکل سندل از نشر نو و ترجمه آقای افشین خاکباز را خواندم. مانند غالب کتاب های نشر نو بسیار خواندنی و جذاب بود.  در عین حال کتاب تا حدی سخت و در برخی قسمت ها مبهم بود به طوری که به فاصله یک ماه مجدداً کتاب را به طور کامل خواندم. نویسنده کتاب آقای « مایکل سندل» فیلسوف معاصر آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد است. انجمن علوم سیاسی آمریکا در سال ۲۰۰۸ از سندل بخاطر نبوغ اش در تدریس، تقدیر کرد در سال 2001 دعوت به حضور در شورایی تازه تاسیس به نام اخلاق زیستی شد که به دستور رئیس جمهور وقت آمریکا جورج دبلیو بوش تشکیل شده بود و همراه با دانشمندان مختلفی در حوزه های گوناگونی از جمله فیلسوفان، فیزیک دانان، متخصصان حقوق و متخصصان سیاست عمومی در زمینه مسائل اخلاقی پژوهش های سلول های بنیادی، ترا ریخته سازی و مهندسی ژنتیک همکاری نمود. ماحصل فعالیت چهارساله وی در این شورا کتاب حاضر شده است. ترجمه کتاب روان است. برخی قسمت های کتاب بسیار عالی است از جمله می توان به شروع طوفانی کتاب که با یک مثال از یک زوج ناشنوا که فرزند دار می شوند اشاره کرد. این شروع گیرای کتاب برخلاف کتابی هایی است که شروع کسل کننده ای دارند و مدتی طول می کشد تا در ادامه جذب موضوع شویم.

حال بپردازیم به جریان کتاب:

زوجی ناشنوا تصمیم گرفتند که بچه دار شوند و ترجیح می دادند که کودکشان نیز ناشنوا باشد. این دو ناشنوایی را هویتی فرهنگی می دانستند نه معلولیتی نیازمند درمان و به ناشنوایی خود افتخار می کردند. آنها برای اینکه بتوانند کودکی ناشنوا را باردار شوند به دنبال اهدا کننده اسپرمی می گشتند که تا پنج پشت ناشنوا باشد و در نهایت نیز موفق شدند. کودک ناشنوای آنها به دنیا آمد. این دو از این که انتشار داستان آنها در نشریه واشنگتن پست محکومیت گسترده ای را به دنبال آورد متعجب شدند. خوانندگان داستان آنها از این جهت ناراحت بودند که این دو به عمد باعث به دنیا آمدن کودکی معلول شده اند. اما والدین کودک برخلاف آنها معتقد بودند که خطایی مرتکب نشده اند و ناشنوایی را معلولیت نمی دانند و فقط خواسته اند که کودکی چون خود به دنیا بیاورند.

آیا برنامه ریزی برای به دنیا آوردن کودکی ناشنوا اشتباه است؟ اگر پاسخ مثبت است چه چیز باعث شده است که این عمل اشتباه باشد؟

حال بپردازیم به داستان دیگری: زوجی نابارور به دنبال اهدا کننده تخمک می گشتند که دارای 190 سانتی متر قد، ورزشکار، دارای نمره ورودی به دانشگاه بیش از 1400 و همچنین بدون سابقه ای خاص در مشکلات خانوادگی. آنها در ازای دریافت تخمکی از اهدا کننده ای با این مشخصات راضی به پرداخت 50 هزار دلار نیز بودند.

انتشار داستان آنها برخلاف موضوع والدین ناشنوا باعث عکس العمل منفی در جامعه نشد.

در بخش های دیگر در مورد این مثال ها و سایر موارد بیشتر می نویسم.

  • مهرزاد نوشاد