مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

  • ۰
  • ۰

اخیراً کتاب « بودیسم و صوفیسم» با عنوان فرعی « بررسی شباهت ها و پیوندهای آیین بودا و تصوف ایرانی» نوشته دکتر عبدالحمید ضیایی از انتشارات هزاره ققنوس خواندم. کتابی بسیار سودمند در زمینه آشنایی با آیین بودایی و همچنین ارتباط متقابل عرفان اسلامی با سایر ادیان و مکاتب. این کتاب برگرفته از رساله دکتری مولف در زمینه عرفان تطبیقی بوده است. در ادامه به قسمت هایی از این کتاب اشاره می کنم:

اصل نیم قدم: طبق این اصل نباید آنچنان آرمانی بیاندیشیم و از جامعه فاصله بگیریم که به آنان به دیده تحقیر بنگریم و نه آنکه خود را در جامعه حل کنیم. کافی است هم قدمی خود را با آنان حفظ کنیم اما همیشه اندکی به اندازه نیم قدم از آنان پیش تر باشیم و این همان چیزی است که بودا از آن به « شیوه پنهان» نام می برد.

به عقیده استاد ملکیان مشهورترین معنی قابل فهم از عرفان عبارت است از : حقیقت نهایی در باب عالم واقع را نه از طربق تجارب متعارف می توان یافت، نه با عقل بلکه به آن فقط به مدد تجربه عرفانی یا شهود عرفانی غیر عقلی می توان راه یافت.

علیرغم وجود تفاوت هایی بین عرفان و تصوف و تلاش عرفان پژوهان جهت تفکیک این دو اصطلاح ولی نگارنده معتقد است مرزبندی جدی و دقیقی بین تصوف و عرفان وجود ندارد. گفته شده که عرفان به جنبه فرهنگی و علمی اهل شهود و کشف اطلاق می شود و تصوف به جنبه اجتماعی آنان. از سوی دیگر در منازعات درون فرقه ای ، تصوف جریانی انحرافی تلقی شده است. نقد مشی و منش صوفیان به قلم عارفان و شاعران نیز مزید بر علت است.

صوفیه به برخی مناسک ( از قبیل خرقه، خانقاه، مرید مرادی، رقص سما، خلوت گزینی و چله نشینی) روی آورده و آن را مستحسنات نامیده است. مخالفان این مناسک را بدعت نامیده اند. عزالدین کاشانی با تقسیم بدعت به مزموم و محمود استحسانات صوفیه را بدعت محمود نامیده است.

به گفته برتلس ایران به مرکزیت خراسان و خراسان به مرکزیت نیشابور مهد تصوف بوده است. برخی از مورخان موسس مکتب تصوف را ابراهیم ادهم و برخی بایزید بسطامی دانسته اند. در ضمن پی ریزی مکتب عرفانی بغداد به رهبری جنید بغدادی بوده است.

قاطبه اهل تصوف فارسی زبان اند و از قرن پنجم به بعد زبان فارسی زبان رایج بسیاری از آثار عرفانی می گردد.

در توضیح تفاوت بین عرفان خراسانی با عرفان ابن عربی بیان دکتر شفیعی کدکنی قابل تامل است: « عرفان نگاه هنری به دین است با این تفاوت که در عرفان خراسان دینی که هم دنیا را دارد و هم آخرت را و در عرفان ابن عربی دینی که فقط عالم غیب را مدنظر دارد و از دنیای مردم به کل غافل است.»

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

اکنون قصد دارم به بخش آخر از کتاب « ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما«  اثر استاد شفیعی کدکنی اشاره کنم که نگاهی اجمالی به ادبیات فارسی داشته است:

در کل ادبیات فارسی را می توان به چند دوره تقسیم کرد:

  • سه قرن اول اسلامی: بر روی هم نخستین نمونه های ادبیات فارسی که به صورت مکتوب باقی مانده است به قرون اولیه اسلامی بر می گردد.
  • دوره سامانی و غزنویان بزرگ: این دوره تا نیمه اول قرن پنجم ه.ق را شامل می شود و شاعرانی چون رودکی، شهید بلخی، فردوسی، کسائی مروزی، منوچهری، فرخی سیستانی و عنصری در این دوره بوده اند. روحیه گویندگان این دوره عموماً شاد است.
  • دوره سلاجقه و خوارزمشاهیان: در این دوره نخستین نمونه های برجسته شعر صوفیانه را در آثار شاعرانی از جمله سنایی غزنوی و عطار می بینیم. شعر عطار بالاترین مرحله شعر عرفانی در این دوره است. از شاعران برجسته دیگر این دوره می توان به ناصرخسرو ( که با گسستن از دربارهای سلاطین شعر خود را در زمینه عقاید دینی و اجتماعی خویش سرود.) ، خیام( که سکه رباعی را برای همیشه به نام خویش کرده است) ، انوری ابیوردی ( که استقلال غزل در این دوره در آثار وی پدید آمد) ، خاقانی شروانی و نظامی گنجوی نام برد. در میان نویسندگان نثر فارسی نیز می توان به ابوالفضل بیهقی و نصراله منشی اشاره کرد. نثر استوار و متین بیهقی در تاریخ مسعودی( تاریخ بیهقی) چنان قوی است که در دوره های بعد نویسنده ای که بتواند همطراز وی باشد نمی توان یافت.
  • دوره ایلخانان مغول: از اواسط قرن هفتم آغاز می شود و تا نیمه اول قرن هشتم ه.ق. ادامه می یابد. دوره آشوب و خونریزی است. شعر عرفانی در این دوره در آثار جلال الدین رومی به اوج می رسد. همچنین سعدی چهره استثنایی دیگر این دوره است. همچنین می توان به امیرخسرو دهلوی در هندوستان اشاره کرد
  • دوره تیموری: در دوره تیموری تا صفویه قلمرو زبان فارسی در هند و آسیای صغیر و سراسر ایران توسعه یافته است. پس از این دوره هیچگاه قلمرو زبان فارسی به این گستردگی نبوده است. در هند دربارها مشوق زبان و ادبیات فارسی هستند. چهره استثنایی این دوره حافظ می باشد. در اواخر این دوره همچنین جامی را داریم. چهره برجسته دیگر این دوره عبید زاکانی است. نبوغ او در عالم طنز و هجوسرایی مقام او را در صفحات تاریخ ادب فارسی بی نظیر کرده است. تا روزگار معاصر نوسینده و شاعری نداریم که در این راه تا این حد از کمال رسیده باشد.
  • دوره صفوی و قسمتی از عهد زندیه: سبک هندی در این دوره در سراسر قلمرو زبان فارسی رواج یافته است. در اوایل این عهد فغانی شیرازی راه و رسم تازه ای نشان می دهد  و شاعران روزگار او و بعد همگی از طرز خاص فغانی پیروی می کنند. در اغلب تذکره ها در شرح حال بسیاری از شاعران می خوانیم که « وی تتبع دیوان فغانی می کند.». اگر از حافظ که چهره ای استثنایی بود بگذریم روی هم رفته شاعران دوره صفوی آثار خواندنی تری نسبت به دوره تیموری عرضه کرده اند. چهره برجسته دیگر این دوره وحشی بافقی است. زبان شعر وی با معاصرانش اندکی متفاوت است.  نوع تازه ای از شعر فارسی که در این دوره باب شد مراثی مذهبی بود و سراینده معروف این گونه شعر محتشم کاشانی می باشد.
  • دوره زندیه و قسمتی از عهد قاجاریه: در میان شاعران این دوره هیچ چهره برجسته ای که جنبه آفرینندگی داشته باشد نداریم. از جمله شاعران این دوره می توان به هاتف اصفهانی، فروغی بسطامی، قاآنی اشاره کرد.
  • دوره مشروطیت: از بزرگان این دوره می توان به ملک الشعرا، پروین اعتصامی، ایرج میرزا نام برد. بهار که در شیوه شاعران قدیم استادی بی مانند و یگانه بود و در کار قصیده سرایی سرآمد همه سرایندگان عصر خویش است و ناقدان ادب او را در شمار چند چکامه سرای درجه اول زبان فارسی در تمام طول تاریخ ادب فارسی به شمار آورده اند. پروین اعتصامی نیز یادآور شاعران قرن پنجم و ششم به ویژه ناصرخسرو می باشد و شعری به تاریخ ادب پارسی ارائه کرد که تا آن روز بی سابقه بود. ایرج میرزا نیز روانی گفتارش در میان گویندگان چند قرن اخیر بی سابقه بوده است.
  • دوره معاصر: دوره ای که از سال 1320 آغاز می شود. در نثر این دوره آثار صادق هدایت از تازگی بسیار برخوردار بوده است. نیما یوشیج نیز در عروض فارسی تجدید نظر می کند و مسیر شعر فارسی را در جریانی قرار می دهد که هر روز بر وسعت و کمال آن افزوده می شود. او قافیه را به عنوان یک زینت و یک عنصر موثر در موسیقی شعر پذیرفته است ولی تکرار پی در پی قافیه ها را در پایان هر شعر لازم نمی داند.
  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز می خواهم به  بخشی دیگر از کتاب » ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما«  از استاد شفیعی کد کنی در مورد داستان نویسی نو و ادبیات نمایشی در ایران اشاره کنم  :

داستان نویسی نو در ایران

می توان گفت داستان نویسی نو در ایران با « یکی بود یکی نبود » نوشته محمد علی جمال زاده که ابتدا در سال 1922 در برلین منتشر شد آغاز شد.

جمال زاده راهی را گشود که نویسندگان بعدی از جمله صادق هدایت و بزرگ علوی آن را پیمودند.  نسل های بعدی هنوز نتوانسته اند گامی فراتر از هدایت و علوی بردارند.

هدایت را می توان به لحاظ اقتدار و شهرت عظیم نویسندگی و وسعت و تنوع زمینه آثارش برجسته ترین شخصیت در نثر جدید فارسی به حساب آورد.

پس از 1320 نسلی جوانتر در عرصه داستان نویسی جدید ایران پدید آمد از جمله صادق چوبک، جلال آل احمد، ابراهیم گلستان و محمود اعتماد زاده ( م.ا. به آذین) و سیمین دانشور

جلال آل احمد از مردمی ترین نویسندگان معاصر است و به احتمال دامنه نفوذ وی حتی از صادق نیز گسترده تر است.

رمان سووشون از سیمین دانشور ( همسر جلال آل احمد) از نظر منتقدان یکی از دو یا سه رمان برجسته در زبان فارسی است.

ابراهیم گلستان نثری شاعرانه و دلکش دارد ولی هیچیک از شخصیت های داستان هایش به یاد نمی مانند.

ادبیات نمایشی

تئاتر به معنی درست آن تا یک سده پیش در شرق وجود نداشت و به احتمال نخستین کسی که در آسیا دست به نوشتن نمایشنامه زد میرزا فتحعلی آخوند زاده بود.

علت اینکه ادبیات نمایشی در ایران وجود نداشته به این موضوع بر می گردد که نیروی حیاتی برای رشد اینگونه ادبیات انتقاد است. هرگاه نسیم آزادی در ایران وزیدن گرفته عصر مشروطه و دوران پس از کناره گیری رضا شاه از سلطنت- در نمایشنامه نویسی نیز حرکتی آغاز شده است.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

عصر مشروطه

در ادامه اشاراتم به کتاب«   ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما» گریزی خواهم زد به بخش عصر مشروطه:  

ادبیات این دوره بازتاب همه تلاش و کوشش مردم ایران برای دستیابی به حکومت قانون است. اندیشه آزادی در ایران به تدریج از مسیر هند ، روسیه و امپراتوری عثمانی رواج یافت. یکی از بهترین انواع شعر که در اواخر این دوره شکوفا شد تصنیف است. تصنیف کار آمدترین شکل و قالبی بود که شعر مشروطه آن را به میان توده مردم برد. بزرگ ترین چهره این عرصه عارف قزوینی بود و بعد از وی بهار بود.

شخصیت های عمده این دوره عبارتند از:

  1. بهار: سیاستمدار و روزنامه نگار و استاد دانشگاه که به علت تنوع و حجم آثار ادبی اش همه جا نشانی از وی بر تاریخ جنبش مشروطه وجود دارد. بی شک از روزگار خاقانی ، قصیده سرایی به اهمیت وی به جهان نیامده است و آخرین قصیده سرای بزرگ شعر فارسی به حساب می آید.
  2. ایرج میرزا: با ادبیات اروپایی آشنا بود و از زمان سعدی به بعد سلیس ترین و روان ترین زبان شعری را عرضه کرده است.
  3. عارف قزوینی: بهترین تصنیف سرای این دوره بوده است.
  4. دهخدا: سیاستمدار، ادیب، پژوهنده استثنایی و شایسته عنوان پیشاهنگ . مبدع زبان قصه نویسی در ادبیات فارسی می باشد.
  5. فرخی یزدی: شاعر انقلابی و روزنامه نگار انقلابی که از طبقه محروم و زحمتکش جامعه برخواست. وی بزرگ ترین شاعر غزل سرای این دوره است. در زندان قصر به دستور رضا شاه با تزریق آمپول هوا به قتل رسید.
  6. پروین اعتصامی: یکی از مستقل ترین وبا نفوذ ترین شاعران این دوره می باشد. شعر پروین گاه یادآور آثار درخشان سخن سرایان کهن است و گاه از رمانتیسم نیز چیزی در آن یافت می شود و از این لحاظ نفوذ ادبیات غرب نیز در آن مشاهده می شود.
  7. میرزاده عشقی: زبانی تند و دشنام گو و در عین حال صمیمی و میهن پرستانه داشت.
  8. ابوالقاسم لاهوتی: از جمله فعال ترین و مستعد ترین شاعران این دوره است و یافتن همسنگی برای وی دشوار است. بعد از نبردی چریکی برای انقلاب کمونیستی مجبور شد که به اتحاد جماهیر شوروی برود و باقی عمر خود را آنجا گذراند.
  9. ادیب الممالک فراهانی: استادی مجرب و نخستین شاعری که در سرودن شعر محکم سنتی با زبان کلاسیک، گامهای بزرگی برداشت.
  10. نیما یوشیج: در اصل مربوط به شاعران پس از دوره مشروطه می باشد.  نیما از نخستین سال های جوانی بر سنت های رایج شورید. این دور شدن از هنجار تا حدی نتیجه مسلط نبودن وی به شعر سنتی بود. بیشتر مواد و مصالحی که در آثار نیما یافت می شود ملهم از شیوه شاعران غربی است به سبب آشنایی او با ادبیات غربی از طریق زبان فرانسوی.

بهترین سرایندگان شعر نیمایی عبارتند از: احمد شاملو، اخوان ثالث ( م.امید )، فروغ فرخ زاد، سهراب سپهری

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

سبک بازگشت

امروز می خواهم اشاره ای به سبک بازگشت در ادبیات از کتاب « ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما»  داشته باشم:

سبک هندی به علت اغراق و زیاده روی شاعران، کم کم چنان شد که درک آن حتی برای اهل فن نیز دشوار شد تا چه رسد به خوانندگان عادی؛ به این دلیل واکنشی برانگیخته شد و گروهی از شاعران با این سبک به مخالفت برخواستند. این جنبش با توجه به اینکه حد کمال هنری را در دیوان شاعران بزرگ در دوره های گذشته می دیدند مدعی اند که باید به اصول آن شاعران بازگشت و در کتاب های ادبی مکتب بازگشت نام گرفت و مقارن با دوره پس از صفویه می باشد.

جنبش بازگشت را نمی توان مکتب نام نهاد چرا که به هیچ وجه چیز جدیدی عرضه نکرد بلکه سیری قهقرایی به گذشته بود.

شعر فارسی دوران زندیه و قاجاریه چنان است که اگر از زبان فارسی زدوده شود چیزی از دست نمی رود زیرا نسخه اصلی آن در دیوان شاعرانی چون سعدی، منوچهری، عنصری و امیر معزی قابل دریافت بود.

از جمله شاعران این دوره می توان به هاتف اصفهانی، قاآنی شیرازی، یغمای جندقی، وصال شیرازی، محمود خان صبا و در اواخر این دوره دو چهره برجسته قائم مقام فراهانی و فتح اله خان شیبانی اشاره کرد.

تنها شاعر دوره قاجار که شخصیتی ممتاز از دیگران دارد قاآنی شیرازی است. معاصرانش او را از جمله بزرگ ترین شاعران تاریخ ادبیات فارسی می دانستند. وی توانست در زمینه قالب شعر فارسی دگرگونی محدودی پدید آورد. ظاهراً قاآنی زبان فرانسوی را نیز می دانست. وی کتابی به تقلید از گلستان سعدی به نام پریشان دارد.

شاعر دیگری که در کنار قاآنی سزاوار یادآوری است یغمای جندقی است و شاید بتوان او را واپسین طنز پرداز بزرگ در تاریخ شعر کلاسیک فارسی محسوب کرد. طنز یغما اصولا بر پایه کلمات و اصطلاحات رکیک و هرزه بنا شده است متضمن اشاراتی به انحرافات جنسی است و از این حیث ادامه شعر شاعرانی از جمله سوزنی سمرقندی است.

قائم مقام فراهانی با تخلص ثنائی- در عرصه سیاست از جمله وزیران سرافراز و فداکار ایران در اعصار اخیر بوده است و بر اثر دسیسه رقیبان سیاسی به دستور محمد شاه در باغ نگارستان خفه اش کردند. از زمان گلستان سعدی تاکنون ما نثری به زیبایی منشات قائم مقام نداشته ایم. در آفاق شعر نیز باید قائم مقام را نخستین بارقه اصلاح محسوب کرد.

ایرج میرزا مشهورترین اثر خود، عارفنامه را به پیروی از جلایرنامه قائم مقام سروده است.

پس از قائم مقام فتح اله شیبانی در شعر مقامی مهم دارد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز مجدداً می خواهم اشاره ای کنم به کتاب « ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما» ونگاهی به سبک وقوع و سبک هندی داشته باشم:

سبک وقوع

شاعران دریافتند که در فاصله حافظ تا جامی شعر فارسی کاری جز تکرار نکرده است و  شاعران جز شرح و بازگویی سروده های پیشینیان کاری نمی کردند. هدف سبک وقوع چنین گزارش شده است: باید شعر به زندگی روزانه نزدیک گردد و از عشق عام و معشوق عام و هرچه مطلق است روی برگردانیم. شاعران مشهور این سبک بیشتر تحت تاثیر عشق خاکی و مادی بودند و گاهی عشق در شعر این دوره جنبه انحرافی می یابد.

شاعران برجسته این سبک عبارتند از : وحشی بافقی، محتشم کاشانی، لسانی شیرازی

سبک هندی

مکتب وقوع در حوزه محدود غزل گامی به پیش بود اما نکته این است که نوآوری ادبی باید در تمام عناصر شعر ( احساس و عاطفه ، صور و خیال، زبان و موسیقی شعر ) آغاز شود و به قالبی ویژه همچون غزل محدود نباشد و به قالب های دیگر شعری نیز تسری یابد؛ کوشش هایی از این دست در سبک هندی به بار نشست.

چهره های برجسته این سبک عبارتند از : صائب تبریزی، حزین لاهیجی، بیدل دهلوی، غالب دهلوی، عرفی شیرازی، واعظ قزوینی.

در حقیقت سبک هندی شامل دو شاخه ایرانی و هندی است. صائب نماینده تمام عیار شاخه ایرانی و بیدل نماینده تمام عیار شاخه هندی است.

در شعر سبک هندی شعر با بیت مترادف است در حالی که در سایر سبک ها شعر یعنی غزل ، رباعی، قصیده، مثنوی و مانند اینها.

در شعر سبک هندی گاه در بیت نخست یک غزل اندیشه ای عرضه می گردد و بی درنگ در بیت بعدی نقض می شود. علت آنست که آنچه شاعران این عصر می خواهند چگونه گفت است نه چه گفتن.

دربار هند حامی عمده زبان و ادب فارسی بوده است. خدمتی که دربار هند به شعر و نثر فارسی بارها بیش از خدمتی است که دربار اصفهان به آن داشته است. صفویان به طور کلی به شعر و ادبیات بی توجه بودند.

برآمدن دودمان صفوی ( 905-1135 هجری قمری) را باید از جمله مهم  ترین رویداد های تاریخ چند هزار ساله ایران دانست. شاید حکومت صفوی بتواند بزرگ ترین حکومت ایرانی پس از اسلام به شمار آید. صفویان مذهب شیعه را که از روزگاران قدیم در ایران رایج بود و در برخی نقاط مذهب اکثریت بود رسمیت دادند.

شاه اسماعیل خود به ترکی شعر می گفت و دیوان شعری از وی نیز باقی مانده است.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

اخیراَ کتاب « ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما» از استاد گرانقدر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی خواندم. کتابی خلاصه و پرمحتوا که نگاهی به پانصد سال اخیر ادبیات فارسی داشته است. البته کتاب سال ها پیش به زبان انگلیسی برای دانشجویان انگلیسی زبان نوشته شده است و در اواخر دهه هفتاد شمسی توسط استاد حجت الله اصیل به فارسی برگردان شده است و توسط نشر نی منتشر شده است.

محمدرضا شفیعی کدکنی  با تخلص م.سرشک در سال 1318 در خانواده ای اهل فضل در کدکن از توابع تربیت حیدریه در خراسان به دنیا آمد. وی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و نزد پدر خود آ میرزا محمد و محمد تقی ادیب نیشابوری از نزدیکانش به فراگیری زبان و ادب عرب پرداخت. وی تا پایان مراحل خارج فقه را نزد سید محمد هادی میلانی خواند. از دانشگاه فردوسی مشهد مدرک کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فارسی را گرفت و همچنین دکتری همین رشته را از دانشگاه تهران گرفت. از سال 1348 استاد دانشگاه تهران شده است. استاد بدیع الزمان فروزانفر در برگه استخدام وی نوشته بود: « احترامی است به فضیلت»

در ادامه به گزیده هایی از این کتاب اشاره می کنم:

چهره های استثنایی ادب فارسی عبارتند از: فردوسی، خیام، سنایی، عطار، مولوی، نظامی، خاقانی، سعدی و حافظ

آنان که جامی را خاتم الشعرا نامیده اند مرتکب اشتباهی بزرگ شده اند. شاید درست این باشد که چنین عبارتی را برای حافظ بکار ببریم چنانکه می گویند عصر زرین شعر فارسی با مرگ حافظ به سر آمد، چرا که بعد از حافظ هیچ شاعری هم تراز او پدید نیامده است. اما شاعران بسیاری داشته ایم که بزرگ تر از جامی بوده اند . با هر معیاری صائب بسیار بزرگ تر از جامی است و در روزگار ما بهار به هیچ رو مقامی فروتر از جامی ندارد.

نورالدین عبدالرحمان جامی ( 817- 898 هجری قمری) در جام خراسان به دنیا آمد و در هرات از دنیا رفت. او در هرات به مقام والای ادبی، دینی، عرفانی رسید. بی شک جامی در فضل و شمار آثار علمی در روزگار خود بی همتا بود.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

در ستایش بطالت

اخیراً یه کتاب کوچکی از برتراند راسل خواندم با عنوان جالبی به نام« در ستایش بطالت» !!!

حدود یکسال تو کتابخانه داشتم و تو این مدت به نوعی در برابرش یه گاردی احساس می کردم و فکر می کردم نمی تونه زیاد جالب باشه. بالاخره برای اینکه حداقل یه کتابی از راسل خونده باشم نشستم خوندم. الان فکر می کنم نظرم در مورد این کتاب متفاوت با قبل شده و نکات قابل تاملی در کتاب وجود دارد.

این کتاب در اصل یک مقاله ای بوده از برتراند راسل فیلسوف بزرگ معاصر که در سال 1932 نوشته است. کتابی که من در اختیار دارم یک کتاب 36 صفحه ای از انتشارات نیلوفر با ترجمه ای خوب از محمدرضا خانی است.

حال بپردازم به آنچه که از کتاب دریافت کردم:

راسل معتقد است در عصر قبل از ورود ماشین آلات ساعت کاری مردم بسیار بیشتر از اکنون بود. در انگلستان ابتدای قرن 19 پانزده ساعت کار روزانه عادی بود. حال بعد از ورود ماشین آلات در زندگی اگر مردم با همان ساعات کاری قبل ادامه دهند نتیجه تولید بیشتر و پیشی گرفتن عرضه از تقاضا و در نهایت ورشکستگی برخی از کارآفرینان و بی کاری تعدادی از مردم خواهد بود. پیشنهاد راسل این است که اگر همه پایبند به چهار ساعت کار روزانه باشند هم عرضه و تقاضا در تعادل خواهد بود و هم بیکاری کاهش شدیدی خواهد داشت. با روند کنونی ساعت کاری ما باعث بیکاری عده ای می شویم چراکه با اضافه کاری تعدادی دیگر از مردم کار مورد نیاز انجام می شود.

وقتی با کاهش ساعات کاری سبب حذف بیکاری شویم آنگاه زندگی مردم تغییر خواهد کرد مردم نرم خوتر می شوند و جدال و جنگ افروزی نیز کاهش خواهد یافت.

 و اما جمله آخر راسل:

« تا به حال کوشیده ایم همان قدر پرکار و پر انرژی باشیم که در روزگار پیش از پیدایش ماشین آلات بودیم. از این حیث احمقانه رفتار کرده ایم ولی دلیلی ندارد که تا ابد همچنان احمقانه رفتار کنیم. »

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز بخش نهایی از کتاب « پاسخ های کوتاه به پرسش های بزرگ» را نقل می کنم که توصیه هایی از دانشمند بزرگ استیون هاکینگ به جوانان است:

چگونه می توانیم آینده را شکل دهیم؟

یک قرن پیش انیشتین انقلابی در درک ما از فضا و زمان و انرژی و ماده ایجاد کرد. هنوز چیزهایی پیدا می کنیم که به شکل اعجاب آوری پیش بینی های او را تایید می کند. وقتی به کلمه خلاقیت فکر می کنم فوراً به یاد انیشتین می افتم. عقاید خلاقانه او از کجا آمد . او ورای ظواهر را نگاه می کرد و ساختار زیر بنایی را می دید. جراتش را داشت که پیگیر عقایدی باشد که دیگران بی معنی می دانستند.

هنوز هم نیرومند ترین ویژگی ما تخیل است. برای اینکه یک ذهن بتواند توانایی های پنهان خود را به فعل تبدبل کند به جرقه ای نیاز دارد. جرقه ی پرسش و حیرت.

از دید من ما دو گزینه برای آینده پیش رو داریم: اول اکتشاف فضا به قصد یافتن سیارات جایگزین برای سکونت و دوم استفاده مثبت از هوش مصنوعی برای بهبود جهان خود.

دلیل دیگر برای سکونت در سیارات دیگر احتمال جنگ هسته ای است. ما اکنون توانایی فنی نابودی همه موجودات زنده بر روی زمین را داریم.

وقتی من در حال رشد بودم پذیرفتنی بود که بگوییم علاقه ای به علم نداریم و نمی دانیم که چرا باید دردسرش را تحمل کنیم. البته من معتقد به این نیستم که همه جوانان باید دانشمند شوند، اما جوانان باید با موضوعات علمی آشنا و راحت باشند؛ حالا هر شغلی می خواهند انتخاب کنند.

جهانی که گروه بسیار کوچک و برگزیده ای بتواند علوم و فناوری های پیشرفته و کاربردهای آن را بشناسند از نظر من جهان بسیار خطرناکی است.

به یاد داشته باشید هر قدر زندگی به نظر دشوار برسد همیشه کاری هست که بتوانید بکنید و در آن موفق باشید.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

هوش مصنوعی

در ادامه اشاره هایم به کتاب « پاسخ های کوتاه به پرسش های بزرگ»، امروز بخش هایی دیگر از این کتاب که اشاره ای به هوش مصنوعی می کند نقل می کنم:

در سال 1947 ساعت آخرالزمان راه اندازی شد و زمان آن روی هفت دقیقه مانده به نیمه شب یعنی ساعت 12 تنظیم شد. در سال 2018 این ساعت به دو دقیقه مانده به ساعت 12 نیمه شب تغییر داده شده. البته این ساعت و حرکتش کاملاً نمادین است ولی من خودم را ملزم می دانم که بگویم همچون اخطاری از دانشمندان را باید جدی گرفت.

سرعت فعلی رشد جمعیت نمی تواند در هزاره بعدی نیز ادامه یابد . سال 2600 جمعیت به حدی می رسد که شانه هایمان مماس می شوند و مصرف برق باعث می شود زمین گداخته شود.

برخی افراد می گویند کامپیوترها هرگز نخواهند توانست خرد واقعی داشته باشند. ولی به نظر من اگر مولوکول های بسیار پیچیده بتوانند در بشر به نحوی عمل کنند که خردمند شوند پس مدارهای الکتریکی دارای همان پیچیدگی نیز خواهند توانست کاری کنند که کامپیوترها نیز خردمندانه رفتار کنند.

اگر تبعیت کامپیوترها از قانون مور ادامه یابد و حافظه آنها هر هجده ماه دو برابر شود ، نتیجه این می شود که حافظه آنها روزی از بشر پیشی خواهد گرفت. ممکن است با انفجاری از هوش مصنوعی مواجه شویم که نتیجه ماشین هایی باشند که هوش آنها همان قدر از ما بیشتر باشد که ما از حلزون ها. تصور ایده دستگاه های هوشمند به عنوان ایده ای علمی تخیلی اشتباه است اشتباهی که ممکن است بدترین اشتباه ما باشد.

من اطمینان دارم در اواخر همین قرن افرادی روش تغییر هوش و غرایزی مثل تهاجم را خواهند یافت. وقتی ابَر انسان ها ظاهر شوند مشکلات سیاسی عمده ای با افراد بهبود نیافته خواهند داشت. یعنی با افرادی که نمی توانند با آنها رقابت کنند. می توان فرض کرد منقرض شوند و یا اهمیت خود را از دست بدهند. اگر نژاد بشر بتواند خود را باز طراحی کند احتمالا قلمرو خود را توسعه خواهد داد و برای سکونت به سیارت و ستارگان دیگر خواهد رفت.

موفقیت در ایجاد هوش مصنوعی می تواند بزرگترین واقعه در تاریخ بشر باشد و متاسفانه ممکن است آخرین واقعه نیز باشد.

خطر راستین هوش مصنوعی بد خواهی آن نیست، بلکه عُرضه و توانایی زیاد آن است. هوش مصنوعی بسیار توانمند در رسیدن به اهدافش بسیار موفق خواهد بود و اگر این اهداف در جهت اهداف ما نباشد به دردسر خواهیم افتاد. شما احتمالا یک آدم بد ذات ضد مورچه نیستید که از سر بد جنسی مورچه له می کند.

محققان و سازندگان باید تضمین کنند که همه طرح های ربات ها دارای کلید قاتل باشد؛ یعنی کلیدی که با آن بتوان ربات را فوراً از کار انداخت.

وقتی آتش را اختراع کردیم به کرّات خرابکاری کردیم تا توانستیم ابزار اطفای حریق بسازیم. با فن آوری های قدرتمندی مانند هوش مصنوعی و انرژی هسته ای باید بجای تکرار رویکرد گذشته آینده نگر باشیم. شاید فرصت دومی نداشته باشیم.

در میان مدت هوش مصنوعی می تواند باعث رفاه و برابری عظیمی شود. تاثیر کوتاه مدت هوش مصنوعی وابسته به کسی است که مهار آن را بدست دارد ولی تاثیر دراز مدت آن وابسته به این است که اصولاً آیا قابل مهار باشد یا نه؟

 

 

  • مهرزاد نوشاد