مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

۲ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سیاهچاله

امروز می خواهم به بخش هایی دیگر از کتاب « پاسخ های کوتاه به پرسش های بزرگ» اشاره کنم که اشاره ای به مفهوم سیاهچاله دارد.

 

اول بار این جان میچل دانشمند بریتانیایی بود که به مفهومی به نام ستاره تاریک اشاره کرد. استدلالش این بود که اگر گلوله توپ را رو به بالا شلیک کنیم بعد از مدتی گرانش سرعتش را کم و در نهایت متوقف و رو به پایین می کند. ولی اگر سرعت رو به بالا بیش از مقدار خاصی به نام سرعت گریز باشد ، گرانش نیروی کافی برای برگرداندن گلوله توپ را نخواهد داشت. سرعت گریز از زمین 11 کیلومتر در ثانیه و از خورشید 617 کیلومتر بر ثانیه می باشد. پس نور بدون دردسر می تواند از زمین و خورشید بگریزد. حال ممکن است ستاره هایی بسیار بزرگتر از خورشید باشند که سرعت گریزشان بزرگتر از سرعت نور باشد در نتیجه نور توان خارج شدن از آنها را نخواهد داشت لذا قابل دیدن نیستند. میچل آن را ستاره تاریک نامید ما به آنها سیاهچاله می گوییم. بعد دانشمندان متوجه شدند که ستارگان بزرگ ممکن است در اثر نیروی گرانش در خود فرو بریزند. جان ویلر در سال 1967 عبارت سیاهچاله را بکار برد.

از بیرون نمی توانیم داخل سیاهچاله را ببینیم و تشخیص دهیم بلکه فقط می توانیم جرم، بار الکتریکی و اسپین آن را بدانیم. سیاهچاله حتماً حاوی اطلاعات زیادی است که از جهان بیرون پنهان مانده است اطلاعات، انرژی لازم دارد و مطابق فرمول معروف انیشتین        E= mc^2 حاوی جرم است. پس اگر در ناحیه ای از فضا اطلاعات بیش از حدی انباشته شود ناحیه فرو می پاشد و در هم فرو می ریزد.

یک سیاهچاله به اندازه کوه به حدی اشعه های ایکس و گاما می تواند ساطع کند که برای کل نیازهای زمین کافی باشد ولی نمی توان آن را در یک نیروگاه نگه داریم چون به مرکز زمین سقوط می کند. اگر همچو سیاهچاله ای داشته باشیم تنها راه نگه داشتنش قرار دادن آن در مدار زمین می باشد.

محاسبات من نشان پیش بینی می کرد که یک سیاهچاله همانند یک جسم معمولی داغ ذره و تشعشع خلق و ساطع می کند.

با گریز ذرات از سیاهچاله جرم چاله کم و  چاله کوچک می شود. این اتفاق سرعت ساطع شدن ذرات را افزایش می دهد. در نهایت همه جرمش را از دست می دهد و ناپدید می شود. خب بر سر تمامی ذرات و فضانوردان بد شانسی که داخل آن افتادند چه خواهد آمد؟ اگر واقعاً اطلاعات در سیاهچاله گم شود نمی توانیم آینده را پیش بینی کنیم. این گم شدن ظاهری اطلاعات که معمای اطلاعات نام دارد ذهن دانشمندان را در چهل سال اخیر مشغول کرده و هنوز یکی از بزرگترین معماهای حل نشده فیزیک نظری است.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز می خواهم به فرازهایی از کتاب « پاسخ های کوتاه به پرسش های بزرگ» اشاره کنم که تحلیلی در مورد امکان حیات هوشمند دیگری در کیهان می کند

آیا در کیهان حیات هوشمند دیگری هم هست؟

تجربه روزمره نشان می دهد که اوضاع با گذر زمان آشفته تر و نامنظم تر می شود. این نکته قانون خودش را هم دارد. بنا بر قانون دوم ترمودینامیک مقدار کلی بی نظمی آنتروپی_ در گذر زمان همیشه رو به افزایش است.

نژاد بشر بیشتر رفتارش در تاریخ احمقانه بوده و کمکی به ادامه حیات این نژاد نمی کرده.

من فکر می کنم که ویروس های کامپیوتری را باید شکلی از حیات دانست. شاید این نکته که تنها نوع حیاتی که ما خلق کرده ایم موجودی صرفا مخرب است نکات زیادی را در مورد طبیعت بشر تداعی کند. خلق آیینه خود.

تخمین زده می شود که از هر پنج ستاره یکی سیاره ای شبیه به زمین داشته باشد که با حیات آنگونه که ما می شناسیم سازگار باشد.

در ده هزار سال تاریخ مکتوب بشری می توان تغییراتی مشهود در DNA بشر  و ناشی از تکامل زیستی دید.

مقدار کلی اطلاعات ژن های ما احتمالاً حدود یکصد میلیون بیت است. در مقابل یک کتاب جیبی می تواند دو میلیون بیت اطلاعات داشته باشد. پس یک فرد معادل تقریباً پنجاه جلد کتاب هری پاتر است. سرعت تکامل زیستی بشر حدود یک بیت در سال است.

من این حرف را که UFO ها سرنشین های فرا زمینی دارند قبول ندارم چون فکر می کنم هرگونه آمدن بیگانگان به زمین آشکارتر می بود و احتمالا بسیار ناخوش آیندتر.

چرا تابحال نیامده اند؟

شاید احتمال ظهور خلق الساعه حیات آنقدر کم است که زمین تنها سیاره در عالم قابل مشاهده است که این اتفاق در آن اتفاق افتاده باشد.

تکامل فرآیندی اتفاقی است که هوش صرفا یکی از بسیار نتایج ممکن در آن باشد. حتی مشخص نیست که هوش در دراز مدت برای بقا ارزشی داشته باشد. باکتری ها و دیگر موجودات تک یاخته ممکن است در صورتی که ما تمامی حیات روی زمین را از بین ببریم ، دوام بیاورند.

می توانیم انتظار داشته باشیم دیگر اشکال حیات در کهکشان را ببینیم ولی بعید است حیات هوشمندی ببینیم.

راه دیگری که می تواند مانع حیات هوشمند باشد برخورد شهاب سنگ یا ستاره دنباله دار با سیاره ای باشد. تصور می شود برخورد یک جسم نسبتاً کوچک با زمین عامل انقراض دایناسورها در 66 میلیون سال پیش بوده است. چند پستاندار کوچک و بدوی زنده ماندند. تصور می شود هر بیست میلیون سال یک همچین تصادمی رخ می دهد. شاید علت اینکه حیات در زمین به مرحله هوشمندی رسیده است این است که خوشبختانه در 66 میلیون سال گذشته تصادمی با زمین رخ نداده است.

اگر جای دیگری حیات هوشمندی وجود داشته باشد حتماً خیلی از ما دور است وگرنه تا بحال به ملاقات ما می آمدند. فکر کنم اگر می آمدند متوجه می شدیم.

من ترجیح می دهم که تصور کنم آن بیرون حیات هوشمند است ولی به ما محل نمی گذارند. ملاقات با تمدنی پیشرفته تر در مرحله کنونی ما می تواند شبیه ملاقات ساکنین اولیه قاره آمریکا با کریستف کلمب باشد. فکر نمی کنم از دید ایشان آن ملاقات مفید بوده باشد.

  • مهرزاد نوشاد