باز هم اشاره ای به یک خطای شناختی مهم از کتاب هنر شفاف اندیشدن از رولف دوبلی
«بعنوان یک فرضیه تصور کن به یک ملیون میمون فرصت سرمایه گذاری در بورس داده می شود, بعد از یک هفته نصف میمون ها ضرر کرده و از دور خارج می شوند و نصف میمون ها سود کرده (حدود 500 هزار میمون) و مجددا فرصت سرمایه گذاری را می یابند. مجددا میمون های باقی مانده شروع به انتخاب سهام و سرمایه گذاری می کنند باز مشخص است که در پایان هفته نصف میمون ها ضرر کرده و از دور خارج شده و نصف میمون ها (حدود 250 هزار میمون) مجددا سود می کنند. به همین منوال قابل تصور است که بعد از 10 هفته فقط 1000 میمون باقی مانده باشد و بعد از حدود 20 هفته فقط یک میمون باقی مانده باشد میمونی که 20 هفته متوالی درست پیش بینی و سرمایه گذاری کرده است(عجیب نیست؟). نام این میمون را مثلا میمون موفق می گذاریم.
حال چه اتفاقی می افتد؟ همه خبرنگاران به سمت میمون موفق رفته و علت موفقیت وی را جویا می شوند.
داستان میمون توصیف کننده خطایی است بنام خطای نتیجه. ما معمولا تصمیم ها را بر اساس نتایج حاصله توصیف می کنیم و نه فرایند تصمیم.
یک نتیجه خوب همیشه نشان دهنده ی یک تصمیم خوب و بالعکس نمی باشد.»
- ۹۶/۰۶/۳۱