مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

۲ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

استاد محمدرضا شعبانعلی ( البته می دانم که ترجیح ایشان بر این است که بدون لقب و با ضمیر مفرد و حتی با نام کوچک خطاب شوند) کسی است که در روند مطالعه و کتاب خوانی من بی اغراق بیشترین تاثیر را داشته است. مدت ها است که پیگیر روز نوشته هایش هستم و گاهی هم سری به سایت وزین متمم می زنم. همیشه پیگیر مطالب و فایل های صوتی اش هستم. وقتی مطلع شدم کتاب « از کتاب» به نویسندگی او چاپ شده است بدون درنگ دو نسخه از این کتاب را سفارش داده و خریدم و با اشتیاق خواندم و لذت بردم و شهریور امسال به اتمام رساندم.

این کتاب نگاهی موشکافانه به مقوله کتاب و کتاب خوانی دارد. یک نکته بسیار جالب برایم این بود که در جاهای مختلفی از کتاب با اینکه به نکته ای از کتابی یا مقاله ای در تایید اثر کتاب خوانی اشاره می کند اما با وسواس خاصی جنبه های دیگر آن نظر را هم مورد کنکاش قرار می دهد گویی که به نمایندگی از کسی که مخالف آن نظر است ابراز نظر می کند.

اصلا شروع کتاب در دیباچه با این گفته ویرجینیا وولف همراه است که « بهترین توصیه ای که می توان در زمینه کتاب خوانی به یک نفر کرد این است که هیچ توصیه ای را نپذیرد» !!!  نظری به ظاهر کاملاً مخالف ماهیت وجودی این کتاب.

در جایی از کتاب اشاره می کند که:« در تحقیقات متعددی ادعا شده است که مطالعه اغلب کتاب های غیر اجباری می تواند درآمد ما را در طول زندگی افزایش دهد » نکته ای بسیار مستعد موج سواری برای بسیاری از نویسندگان اما در کمال حیرت در ادامه وصف این موضوع اشاره می کند که: « ممکن است در این تحقیقات رابطه علی با رابطه همبستگی اشتباه گرفته شود» و یا اینکه « اگر خواندن کتاب درآمد فردی را در اتریش یا آلمان زیاد کند آیا در مورد ایران هم صدق خواهد کرد یا نه» !!!

در جایی دیگر به یک نکته تاریخی اشاره می کند: « بر سردر کتابخانه شهر تبای در یونان نوشته شده بود: شفاخانه جان.» نکته ای بسیار مهم و نادر در تایید نظر نویسنده و فلسفه کتاب از اعماق تاریخ. اما باز هم مخالف جریان آب شنا می کند و می گوید:« البته شاید این موضوع مربوط به این باشد که نویسندگان غربی ریشه تاریخی هر چیز را به یونان باستان نسبت می دهند.»!!!

در جایی دیگر از نیل فرود به عنوان یکی از پیشگامان کتاب درمانی اشاره می کند ولی به این نکته هم اشاره می کند که:« البته هنوز زود است که بطور قطعی و مستدل در باره اثر کتاب خوانی حرف بزنیم»!!!

به نظر من وجود همچین نویسندگان و اندیشمندانی همانند در و مرواریدی در انبوه صدف های موجود در دریا می باشند.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز قصد دارم به بخش هایی دیگر از کتاب « بودیسم و صوفیسم» نوشته دکتر عبدالحمید ضیایی اشاره کنم

برخی محققان بودا را آدم ابوالبشر خوانده اند و جزیره سرندیپ( سریلانکا) را که معبد دندان بوداست مهبط آدم شمرده اند و قدم گاه بودا را قدم گاه آدم خوانده اند. عده ای نیز وی را با الیاس و خضر تطبیق داده اند. دکتر سید حسین نصر بودا را منتسب به ذوالکفل دانسته است.  و برخی سوگند به انجیر در سوره تین را اشاره به درخت انجیری می دانند که بودا زیر آن به اشراق رسیده است. عده ای نیز وی را هرمس که به قولی همان ادریس است یکی دانسته اند.

عده ای نیز بودا را موسس مذهب صابئین دانسته اند. عده ای نیز بودا را در کنار مانی و مزدک جزو پیامبران دروغین یاد کرده اند.

اولین کسی که بطور خاص از تاثیر سنت های هندی بر عرفان اسلامی سخن رانده « فون کرمر»  است که در مقاله ای در سال 1888 آداب مستتر در عرفان اسلامی را به کل برگرفته از سنن هندو دانسته است.

« گلدزیهر» به شباهت های بسیار بین ابراهیم ادهم و بودا اشاره کرده است و داستان ابراهیم ادهم را کاملاً برگرفته از زندگی بودا دانسته است.

نیکلسون معتقد است عرفان اسلامی ریشه در سنت اسلامی و قرآن دارد و حتی اگر اسلام به طرز معجزه آسایی در سرزمینی به دور از مجاورت فرهنگ های دیگر می بود باز از دل آن عرفان پدید می آمد اما از دیگر سو معتقد است عرفان اسلامی و تصوف در حوزه مسائل اجتماعی متاثر و وامدار از رهبانیت بودایی است. اما دکتر زرین کوب معتقد است که این دو در اساس با یکدیگر متفاوت هستند.

هم اکنون بودیسم با سرعتی چشمگیر در حال گسترش در آمریکا و  اروپا می باشد. از مهمترین دلایل گرایش غربیان به بودیسم می توان به عوامل زیر اشاره کرد: فرد گرایی و عدم تاکید بر عبادت جمعی، مسکوت بودن امر الوهی، نیاز به صلح، آرامش و معنویت و تعامل با محیط زیست

از نظر کثیری از محققان ادیان ابراهیمی نمی توان آیین بودا را دین نامید زیرا این آیین امور ماوراءالطبیعی و غیر مادی را بر نمی تابد و ماده را تنها موجود ازلی و ابدی می داند که خالقی نداشته است و به مراسم آیینی یا پرستش مابعدالطبیعه و خداشناسی توجهی ندارد.

بودایی ها خود را به این نام نمی شناسند. بودایی ها خود را پیرو درمه می دانند. درمه در واقع حقیقت است همان حقیقتی که وقتی بودا به مقام بودهی یا همان اشراق رسید آن را دریافت.

تاریخچه آیین بودا دو هزار و پانصد سال قبل در بنارس آغاز می شود و آن زمانی است که شاهزاده ای نپالی به نام سیذارتا یاگوتاما، بودا می گردد یعنی بیدار می شود و اشراق می یابد. او پس از تربیتی شاهانه ، زندگی خانوادگی را رها کرد و زیر نظر مربیان معنوی متعددی تربیت یافت. او همچنان راه خود را می جست. مدتی به خود آزاری پرداخت و آن را هم کنار گذاشت و سرانجام در زیر یک درخت در جایی که اکنون به بودگیا شهرت دارد، به یافت معنوی رسید.

 

  • مهرزاد نوشاد