مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

بایگانی
  • ۰
  • ۰

در ادامه اشاره به کتاب انسان بی نقص از مایکل سندل قصد دارم به بخش هایی از کتاب که به موضوع " استفاده از ژن درمانی برای انتخاب جنسیت" را مورد بررسی قرار داده مرور کنم:

یکی از روش های انتخاب جنسیت استفاده از آزمایش های پیش از تولد مایع آمینوتیک و سونوگرافی می باشد. این فناوری های پزشکی برای تشخیص ناهنجاری های ژنتیک از جمله  سندروم داون استفاده می شوند.

در جوامعی که داشتن فرزند پسر، دلخواه خانواده هاست، تعیین جنسیت از طریق سونوگرافی و به دنبال آن سقط جنین های مونث یک اقدام رایجی است. در دو دهه گذشته در هند تعداد فرزندان دختر به ازای 1000 پسر از 962 به 927 کاهش یافته است. رادیولوژیست های دوره گرد با دستگاه های سونوگرافی پرتابل بین دهکده ها تردد کرده و به کسب و کار خود می پردازند.

ولی امروزه انتخاب جنسیت حتماً لازم نیست با سقط جنین همراه باشد. زوج هایی که از باروری آزمایشگاهی IVF استفاده می کنند قادرند جنسیت کودک را قبل از کاشت تخمک بارور شده در زهدان انتخاب کنند. چندین تخمک در ظرف مخصوص کشت، بارور می شوند و بعد از حدود سه روز به مرحله هشت سلولی می رسند و در این مرحله جنین ها را برای تعیین جنسیت آزمایش می کنند و جنین هایی را که از نظر جنسیت مطلوب اند می کارند و بقیه را دور می ریزند. در اینجا یک مسئله ای پیش می آید که اگر جنین هشت سلولی را با یک انسان برابر بدانیم با دور ریختن جنین های هشت سلولی نامطلوب باز هم کاری متفاوت از سقط جنین انجام نشده است.

جدیدترین فناوری انتخاب جنسیت شاید روشی بهتر از روش های قبلی تعیین جنسیت باشد. این روش به نوعی دسته بندی اسپرمی می باشد که به مشتریان امکان می دهد جنسیت جنین را قبل از باروری تعیین کنند. اسپرم دارای کروموزوم X ( دختر تولید می کند) بیش از اسپرم دارای کروموزوم Y ( که پسر تولید می کند) دی ان ای دارد. با یک فرآیندی به نام میکرو سورت اسپرم ها را تفکیک می کنند و دارای درصد موفقیت بالایی است( 91 درصد برای تولید دختر و 76 درصد برای تولید پسر).

یکی از دلایلی که به این روش انتقاد می گردد این است انتخاب جنسیت ابزاری در خدمت تبعیض جنسیت می باشد و معمولاً بر علیه دختران می باشد. برخی بر این باورند که جوامعی که تعادل جنسیتی به سمت مردان است نسبت به جوامع با تعادل طبیعی خشن تر هستند و بیش تر در معرض جنگ و بزهکاری هستند.

در واکنش به این نگرانی شرکت ارائه دهنده این نوع تکنولوژی را تنها به زوج هایی ارائه می دهد که می خواهند برای ایجاد تعادل در خانواده، جنسیت فرزند را انتخاب کنند ولی مشتریان نمی توانند از این فناوری برای افزایش تعداد فرزندان همجنس یا حتی انتخاب جنسیت نخستین فرزند استفاده کنند.

تصور کنیم که فناوری انتخاب جنسیت در جوامعی که پسران را به دختران ترجیح نمی دهند و نسبت جنسیتی متعادلی دارند آیا دیگر نگرانی وجود نخواهد داشت؟ الزاماً چنین نیست هنوز هم چیزی هست که از نظر اخلاقی نگران کننده است. گفته می شوند که فناوری های بهبود، تراریخته سازی و مهندسی ژنتیک کرامت انسان را تهدید می کند. این نکته ای صحیح است ولی باید شفاف شود که منظور دقیقاً چیست.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز قصد دارم به بخش دیگری از کتاب  « از کتاب»  اشاره کنم که به تعریف برخی اصطلاحات رایج در فرهنگ کتاب خوانی می پردازد:

منبع ، ماخذ، ارجاع، یادداشت ، کتابنامه و نمایه

خیلی سخت است که در یک زبان دو کلمه کاملاً هم معنا باشند. وقتی در طول زمان دو کلمه مستقل پدید آمده اند احتمالا تفاوت هایی در معنایشان بوده است که نتوانسته اند جایگزین یکدیگر شوند. کسی که می خواهد خواننده حرفه ای باشد بهتر است این اصطلاح ها را و اساساً هیچ دو اصطلاح دیگری را هم معنا فرض نکند.

وقتی داستانی درباره سیاستمداری از کتاب نویسنده ای که معاصر او بوده است روایت می کنیم آن کتاب منبع ما محسوب می گردد. همچنین وقتی جمله ای از نویسنده ای از کتاب خود او نقل می کنیم آن کتاب باز منبع ما محسوب خواهد شد.

ماخذ: در دل این اصطلاح، دست اول بودن وجود ندارد. وقتی به جمله ای از انیشتین در مقاله ای بر می خوریم بدون اینکه از صحت آن مطمئن باشیم آن مقاله ماخذ ما محسوب می گردد.

ارجاع هم یعنی اشاره به یک منبع یا ماخذ. بنابراین ممکن است من در کتابم چهار منبع داشته باشم ولی به یکی از آن منابع صد بار ارجاع داده باشم.

اما یادداشت: برخی از نویسندگان هنگامی که به یک منبع یا ماخذ ارجاع می دهند، نمی خواهند به یک اشاره ای کوتاه صرفاً اکتفا کنند. این توضیحات بیشتر بخش یادداشت های کتاب را تشکیل می دهند.

و کتابنامه: لزوماً به منابعی که نویسنده از آنها استفاده کرده اطلاق نمی شود. ممکن است کتابهایی باشند که نویسنده اساساً آنها را دقیق نخوانده باشد و یا از آنها در تالیف کتاب استفاده نکرده باشد ولی به این ادراک رسیده باشد که خواننده برای مطالعه بیشتر می تواند به آنها رجوع کند. این چنین کتاب های پیشنهادی در بخش کتابنامه لیست می شوند.

و همچنین نمایه: برخی از کتاب های غیر داستانی بخشی به نام نمایه دارند که کلمات کلیدی  و اسامی خاص با ذکر صفحه مربوطه قید می شوند و می توانیم چک کنیم که به هر کلمه در کدام صفحات اشاره شده است.

مقدمه و دیباچه و پیشگفتار

 برخی نویسندگان هستند که تمام گفته های خود را در غالب مقدمه یا دیباچه قید می کنند ولی تفاوت هایی بین این دو وجود دارد.

 در مقدمه نویسنده در مورد اهمیت کتاب توضیح می دهد و گاهی مهمترین نکات کتاب از نگاه خودش را شرح می دهد و گاهی هدف از نوشتن هر فصل و یا خلاصه ای از هر فصل آورده می شود.

در دیباچه ( preface) اما بیشتر با معرفی خود نویسنده و فرایند و داستانی که پشت آفرینش کتاب وجود داشته است مواجه می شویم. فضای دیباچه بیشتر شخصی است و از حال و هوا و تجربیات درونی نویسنده حکایت می کند. در دیباچه متوجه می شویم که چرا این کتاب نوشته شده است، ویژگی هایش چیست و نویسنده جایگاه کتاب را در مقایسه با کتاب های دیگر چگونه می بیند. در دیباچه است که برخی از نویسندگان به تعریف و تمجید از خود می پردازند مانند سعدی در گلستان و نسیم طالب در کتاب " فریب خورده تصادف". در کل می توانیم بگوییم دیباچه مربوط به هر آنچه است که مربوط به حاشیه کتاب است نه اصل کتاب. اما در مورد کتاب های ترجمه مرز قطعی بین مقدمه مترجم و دیباچه مترجم وجود ندارد.

اما پیشگفتار توضیحی است که فردی صاحب نظر غیر از نویسنده ، به درخواست نویسنده یا ناشر درباره کتاب مطالبی را می نویسد. نویسندگانی که در فضای جامعه کمتر شناخته شده اند ولی در حوزه تخصصی خود شناخته شده اند با این ابزار می توانند به شناساندن بهتر خود و کتاب خود به خواننده اقدام کنند بی آنکه همانند سعدی و نسیم طالب به به تمجید خود بپردازند.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

در ادامه اشاره به کتاب انسان بی نقص از مایکل سندل قصد دارم به بخش هایی از کتاب که موضوع " کودکان طراحی شده، والدین طراح" را مورد کنکاش قرار داده مرور کنم:

اگر کودکان را موهبت بدانیم باید آنان را همان گونه که هستند بپذیرم، نه اینکه آنان را به اهداف طراحی خود تبدیل کنیم. عشق والدین مشروط به استعدادها یا ویژگی های کودکان نیست. ما دوستان و همسران خود را تا حدی بر اساس ویژگی های مطلوب مان انتخاب می کنیم، ولی فرزندان خود را انتخاب نمی کنیم. ویژگی های فرزندان پیش بینی ناپذیراند و حتی وظیفه شناس ترین والدین را نمی توان در برابر خصوصیات فرزندانشان مسئول دانست.

مسئله والدین طراح این نیست که خود مختاری فرزندانشان را نقض می کنند. حتی اگر این گرایش منتهی به ظلم والد به فرزند نشود ، شکل رابطه میان والدین و کودک را تغییر می دهد و والدین را از فروتنی و همدردی وسیعی محروم می سازد که ارمغان تن دادن به ناخواسته هاست. پذیرش کودکان به عنوان موهبت به معنای انفعال در برابر بیماری یا ناخوشی آنها نیست. شفا بخشیدن به کودکی بیمار یا مجروح توانایی های طبیعی او را پایمال نمی کند.

والدین موظف هستند که فرزندان خود را پرورش دهند و به آن ها کمک کنند تا استعداد ها و توانایی های خود را پرورش دهند. عشق والدین دو جنبه دارد عشق به پذیرش و عشق به دگرگون ساختن. عشق به پذیرش هستی کودک را به رسمیت می شناسد و عشق به دگرگون ساختن در پی رفاه و بهروزی کودک می باشد. هر یک از سویه های عشق والدین افراط های سویهء دیگر را اصلاح می کند. برای والدین حفظ تعادل میان این دو سویه دشوار است. عشق پذیرنده بدون عشق دگرگون سازی به افراط و در نهایت قصور منتهی می شود. عشق دگرگون ساز بدون عشق پذیرنده ، آزاردهنده است و در نهایت به طرد منتهی می شود.

ما والدینی که از هیچ کوششی برای کمک به سعادت کودکان خود دریغ نمی کنند ستایش می کنیم. پس تفاوت ارائه چنین کمک هایی مثلا از طریق امکان تحصیل و آموزش با کمک کردن از طریق بهسازی ژنتیک چیست؟ منتقدان بهسازی ژنتیک معتقدند که تلاش برای بهبود کودکان با دستکاری ژنتیک یادآور اصلاح نژاد یعنی آن حرکت بی اعتبار سده گذشته برای بهبود نژاد انسان از طریق سیاست های نفرت انگیزی همچون عقیم سازی اجباری می باشد. مدافعان اما معتقدند اصلاح کودکان با روش های بهسازی ژنتیک بیشتر به برنامه های تربیتی بسیار سختگیرانه و پر فشار کودکان شباهت دارد. ولی این شباهت به جای اینکه توجیه ساز بهسازی ژنتیک باشد بلکه نمایانگر مشکل گرایش بیش از حد والدین در تعیین سرنوشت کودکان می باشد.

یک مدیر پزشکی ورزشی در بیمارستان کودکان بوستون، گزارش می دهد که 70 درصد بیماران وی از جراحات شدید ناشی از فعالیت های ورزشی رنج می برند در حالی که این میزان 25 سال پیش 10 درصد بود.

از سال 1981 تا 1997 میزان تکالیفی که به کودکان شش تا هشت ساله می دادند سه برابر شد.

دکتر لورنس دیلر پزشک کودکان تخمین می زند که پنج تا شش درصد بچه های زیر 18 سال آمریکا برای درمان از ریتالین و سایر محرک ها استفاده می کنند ( محرک ها تمرکز و حفظ توجه و خودداری از پریدن از یک کار به کار دیگر را برای کودکان آسان تر می کنند و بدین ترتیب با فزون کاری مقابله می کنند). در 15 سال گذشته تولید قانونی ریتالین 1700 درصد افزایش یافته است و تولید آمفتامین آدرال که برای درمان این بیماری تجویز می شود 3000 درصد بیشتر شده است. بازار ریتالین و داروهای مشابه در آمریکا برای شرکت های دارو ساز حکم معدن طلا را دارد.

افراط والدین نمایانگر افراط آرزومندانه برای دستیابی به برتری  و سیادت است که معنای زندگی به عنوان یک موهبت را نادیده می گیرد و از این رو به اصلاح نژاد یا به نژادی شباهت آزاردهنده ای دارد.

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امروز قصد دارم به بخش دیگری از کتاب  « از کتاب»  اشاره کنم که نگاهی به یک مدل یادگیری به نام « مدل یادگیری بلوم» می کند:

هر کتابی را می توان در چند سطح- از روخوانی خیلی ساده تا خواندن عمیق- خواند.

بسیاری از منابع، یادگیری را در گسترده ترین مفهوم آن به صورت تلاش دائمی در مسیر تطبیق پذیری حداکثری با محیط دانسته اند.

از بین انواع مدل ها و تعریف هایی که برای یادگیری وجود دارد در اینجا اشاره ای به مدل یادگیری بلوم می شود:

درک این مدل ساده است و برای مخاطبانی که سبقه قوی در حوزه روانشناسی آموزش و یادگیری ندارند طراحی شده است.

بنجامین بلوم دانشمند آمریکایی متخصص روانشناسی آموزش بود وی پس از سال ها پژوهش مدلی ارائه کرد که بر اساس آن اهداف آموزشی را می توان در شش سطح طبقه بندی کرد.

سطح اول: دانستن و به خاطر سپردن

در این سطح قرار است صرفاٌ موضوعات و مطالب را به خاطر سپاریم تا بعداً بتوانیم آنها را دوباره از حافظه خود بازخوانی کنیم. بسیاری از خوانندگان کتاب ها را در همین سطح می خوانند و اصلاً نمی دانند که می شود کتاب ها را عمیق تر نیز خواند و دستاوردهای بیشتری از خواندن کتاب کسب کرد. گرچه ظرفیت بسیاری از کتاب ها هم اساساً بیش از این نیست و نباید انتظار بیشتری از مطالعه آنها داشت

سطح دوم: درک مطلب

بلوم برای درک مطلب نشانه های متعددی را تعریف کرده:

  • درک ارتباط بین مفاهیم: زمانی می توانیم بگوییم مطلبی را درک کرده ایم که بخش های آن را به یکدیگر و به دانسته های قبلی مان ارتباط دهیم.
  • تشخیص اهمیت نسبی موضوعات: وقتی استاد از دانشجویانش می خواهد که محتوی کتابی را در قالب اسلایدهایی ارائه دهد تفاوت دانشجویی که به اهمیت نسبی مطالب واقف باشد بارز خواهد بود.
  • توانایی ترجمه ( تفسیر) آن: فرض کنید داستان زندگی یک شخصیت تاریخی را مطالعه کرده اید و اکنون می خواهید آن را در جمع خانوادگی تان تعریف کنید. یا کتابی در زمینه مدیریت خوانده اید و قصد دارید در جمع دوستان در محیط کار آن را تعریف کنید.

سطح سوم: یادگیری کاربردی

اغلب ما دوست داریم یادگیری مان از درک مطلب فراتر برود و بتوانیم آنچه را می خوانیم و می فهمیم به کار ببریم. بلوم یادگیری کاربردی را یک پله بالاتر از درک تئوری می داند و معتقد است که نمی شود از مرحله خواندن و به خاطر سپردن و فهمیدن و درک مفاهیم و نظریه ها گذشت و مستقیم به یادگیری کاربردی رسید.

یکی از نشانه های یادگیری کاربردی این است که فرد بتواند آموخته های خود را در حوزه ای غیر از قلمرو اولیه و در مساله ای تازه به کار بگیرد. چه بسا افرادی که درباره یک مفهومی به خوبی مطالعه کرده و بخوبی به خاطر می سپارند و حتی با تسلط می توانند آن را به زبان آورده و توضیح دهند ولی به محض اینکه لازم می شود که آموخته های خود را در موضوع دیگری استفاده کنند ضعیف عمل کرده و چه بسا متوجه نشوند که آموخته های قبلی شان در این موضوع قابلیت استفاده دارد. در چنین وضعیتی می توان گفت که فرد به سطح سوم یادگیری نرسیده است.

سطح چهارم: تجزیه و تحلیل

برای بسیاری از ما یادگیری حداکثر در سطح سوم متوقف می شود یعنی تصور می کنیم که یادگیری کاربردی والاترین مرحله یادگیری می باشد. اما بلوم به ما نشان می دهد که یادگیری می تواند سطوح بالاتری نیز داشته باشد. در این سطح ما دیگر کاربر متن نیستیم بلکه جایی بین خواننده متن و خالق متن واقع می شویم. شاید تعبیر اینکه« فلانی کتاب را خورده» در مورد این سطح از یادگیری صادق باشد. در این سطح نقاط ضعف و قوت متن را بهتر می فهمیم و لایه های پنهان متن مقابل چشم ما عیان می شوند. البته مسلم است که لازم نیست همه کتاب ها را تا این سطح خواند . کار بعضی از نویسنده ها آنقدر ارزش ندارد که در این سطح مورد دقت نظر قرار گیرد. کتاب خوان خوشبخت کسی است که بتواند چنین کتاب هایی را در حوزه های مورد علاقه اش  بیابد و آنقدر وقت و حوصله داشته باشد که بتواند که آن کتاب ها را با این دقت بخواند.

سطح پنجم: ارزیابی و قضاوت

در این سطح خواننده باید بتوانند در مقام منتقد با کتاب روبرو شود. یعنی بتواند خود اثر را ارزیابی کند و با سایر آثاری که در همین حوزه نوشته شده اند مقایسه کند. وقتی در یک موضوع فقط یک کتاب را خوانده باشید آنگاه در سطح چهارم متوقف شده و بالاتر نمی توانیم برویم.

سطح ششم: سطح خلق  و ترکیب

در این سطح خواننده آقدر درباره موضوع مطالعه کرده که بگونه ای صاحبنظر شده و می تواند اثری بهتر از آنچه که مقابل رویش قرار دارد خلق کند.

البته لازم است که متذکر شود که وقتی بحث مربوط به انتخاب و خواندن کتاب است طبیعتاً از سطح چهارم و شاید بخش کوچکی از سطح پنجم فراتر نمی رویم. اگر فردی در این چهار سطح دقیق شود، شاید از بسیاری از کتاب خوان های حرفه ای دنیا جلوتر باشد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

ورزشکاران بیونیک

قصد دارم امروز به بخش هایی از کتاب انسان بی نقص از مایکل سندل اشاره کنم که ورزشکاران بیونیک را مورد کنکاش قرار می دهد:

بیونیک علمی است که به بکارگیری اندام های ساختگی با الهام از طبیعت سروکار دارد. به عبارتی بیونیک هنر به کارگیری دانش سیستم های زنده در حل مسائل فنی است.

این که با تمرین و ممارست از فاصله هفتاد متری گل بزنیم یک چیز است و این که با کمک هورمون های استروئید یا ماهیچه هایی که به کمک شیوه های ژنتیکی تقویت شده اند این کار را انجام دهیم چیز دیگری است. واکنش اخلاقی ما به بهبود، واکنشی به کاهش عاملیت شخص است چرا که در این صورت احترامی را که برای موفقیت قائل هستیم از شخص به داروساز یا مخترع فناوری منتقل می شود.

گاهی ممکن است مرز بین پرورش استعدادهای طبیعی و فاسد کردن آن با نیرنگ مشخص نباشد. در ابتدا دوندگان پابرهنه می دویدند. شاید فردی که برای بار اول کفش را برای مسابقه پیشنهاد کرده باشد به لوث کردن مسابقه متهم شده باشد. کفش دو به شرطی که همه بتوانند به آن دسترسی داشته باشند نه تنها مهارت برتری را ، که هدف یک مسابقه ورزشی است، مخدوش نمی کند بلکه آن را برجسته تر نیز می کند. همه نوآوری ها در تمرین و تجهیزات بازی را ضایع نمی کند. برخی نوآوری ها مانند راکت گرافیتی تنیس یا دستکش بیس بال آن را بهبود می بخشند.

تایگر وود دارای چنان بینایی ضعیفی بود که نمی توانست حرف بزرگ E در صفحه آزمایش را ببیند. او برای بهبود ضعف چشمانش عمل لیزیک انجام داد و در پنج تورنمنت بعدی برنده شد.

ماهیت درمانی عمل وودز آن را قابل قبول می نمایاند. حال اگر عمل برای بهبود و نه درمان انجام می شد وضعیت چگونه می بود؟

اگر عمل برای بهبود باعث نگرانی گردد آنگاه آیا استفاده از شیوه های دیگر مانند رژیم و تمرین و یا استفاده از آب هویج نیز باعث نگرانی خواهد بود؟

شرکت نایک حامی مالی برنامه آزمایشی تمرینات در « خانه ارتفاع» می باشد. فیلترهای مولکولی اکسیژن خانه را به اندازه ای کاهش می دهند که شبیه هوای رقیقی باشد که در ارتفاعات 12000 تا 17000 پایی وجود دارد. چند ورزشکار با آینده درخشان برای چند سال در این خانه تحت نظر قرار می گیرند تا توانایی تولید گلبول های قرمز آنها که عامل بارزی در میزان موفقیت است افزایش یابد و سپس با ورزش و تمرین در سطح دریا می توانند ماهیچه های خود را در معرض بیشترین فشار قرار دهند.

کمیته بین المللی المپیک سعی می کند درباره ممنوع کردن تمرین همراه با خانه ارتفاع تصمیم گیری کند. اگر تزریق هورمون تقویتی و دستکاری های ژنتیکی قابل اعتراض است چرا نباید به استفاده از خانه ارتفاع اعتراض کرد؟

از هر ابزاری که استفاده کنیم فشار برای تربیت بازیکنانی تنومند به ضایع کردن بازی و از بین بردن کرامت کسانی منجر می شود که برای دستیابی به این خواسته ها جسم خود را دستکاری می کنند. ولی سلامت تنها دلیلی نیست که استفاده از شیوه های بهبود مانند فناوریها و استفاده از داروها را قابل اعتراض می کند. تقلب تنها شیوه ای نیست که ارزش ورزش را از بین می برد. احترام گذاردن به سلامت ورزش چیزی بیش از رعایت قوانین است. قوانین هر ورزش باید بگونه ای نگارش شود که فضیلت هایی که درون آن وجود دارد را محترم بشمارد و به مهارت های کسانی که آن را به بهترین نحو انجام می دهند پاداش دهد.

برخی از نوازندگان موسیقی کلاسیک برای غلبه بر ترس از صحنه از داروهای بتا بلاکر استفاده می کنند. این داروها که برای درمان ناراحتی های قلبی استفاده شده اند با کاهش تاثیر آدرنالین،  پایین آوردن ضربان قلب از لرزش دست هنگام اجرا جلوگیری می کنند. مخالفان، اجرا با کمک آرامش ناشی از مصرف این دارو را نوعی تقلب محسوب می کنند در مقابل مدافعان معتقدند این داروها هیچ کس را نوازنده بهتری نمی کند. آیا آرامش در تالاری پر از جمعیت فضیلتی است که در ذات اجرای موسیقیایی قرار دارد یا اینکه مسئله ای فرعی است؟

 

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

انتخاب کتاب

امشب قصد دارم به بخش دیگری از کتاب  « از کتاب»  اشاره کنم که موارد مختلفی را در زمینه انتخاب کتاب، مورد بررسی قرار می دهد:

انتخاب کتاب بر اساس پیشنهاد متخصصان

سایت پنچ کتاب به سراغ متخصصان و صاحب نظران می رود و از آنها می خواهد پنج کتاب مهم در حوزه تخصصی خودشان را معرفی کنند.

البته باید مراقب باشیم متخصصان کتاب را با اینفلوئنسرهای کتاب اشتباه نگیریم. اینفلوئنسرهای کتاب معمولا نمی توانند منافع خوانندگان را در الویت قرار دهند و ناگزیر گرایش به منافع ناشر و اسپانسر خواهند داشت.

در میان معاصران کسانی چون مصطفی ملکیان و آذرخش مکری نمونه های خوبی از این کارشناسان هستند.

البته باید به این نکته هم توجه شود که متخصص بودن فرد به این معنی نیست که لزوماً وی بتواند کتاب های مناسبی را به ما معرفی کند. معرفی یک کتاب مناسب مستلزم این است که فرد بتواند از دریچه چشم دیگران به دنیا نگاه کند. الیزابت نیوتن در دهه 90 پژوهشی در قالب پایان نامه دکتری انجام داد: وی دانشجویان را به دو گروه تقسیم کرد. یک دانشجو از یک گروه باید ریتمی را با قاشق روی میز می زد و دانشجوی دیگری از گروه دیگر باید آهنگ مورد نظر را حدس می زد. نوازندگان حدود پنجاه درصد احتمال می دادند که طرف مقابل قادر به تشخیص آهنگ نواخته شده خواهد بود ولی در عمل شنوندگان فقط سه درصد از ریتم های نواخته شده را به درستی تشخیص دادند. از این آزمایش چنین نتیجه گرفته می شود وقتی شما موضوعی را در ذهن دارید درک آن را برای طرف مقابل ساده فرض می کنید. به عبارت دیگر کسی که در حوزه ای متخصص است معمولا نمی تواند درک کند که فهم آن برای فرد غیر متخصص تا چه حدی دشوار می باشد.

انتخاب های سرندیپی گونه کتاب

واژه سرندیپی یعنی اتفاق های تصادفی مثبت در سفری جستجوگرانه. سر زدن به کتاب فروشی ها و نگاهی اجمالی به کتاب ها یکی از این موارد است. گشت و گذار در میان کتاب های دست دوم هم نمونه دیگر از این روش است. به عنوان یک دستاورد سرندیپی می توان گفت نباید در معیارهایمان زیاد سخت گیر باشیم و بخت و اقبال را هم جدی بگیریم.

از تعداد دفعات چاپ کتاب چه نتیجه ای می توان گرفت؟

تقریباً هیچ . تاکید بیش از حد بر تعداد دفعات چاپ کتاب یک بازی تجاری رایج در کشور ماست. کافی است به کتاب های ناشران برتر دنیا توجه کنید متوجه خواهید شد که چیزی به عنوان نوبت چاپ در آثار آنها وجود ندارد.

اهمیت تایید کتاب توسط دیگران:

بیشتر توصیه نامه ها و یا به قولی تقریظ ها یا از روی رودربایستی و در قالب رفاقت بوده و یا نوعی بده بستان میان نویسندگان می باشد. نویسنده ای پشت کتاب نویسنده دیگر توصیه نامه ای می نویسد و در مقابل پشت کتابش نیز از جانب آن نویسنده توصیه ای ارائه می گردد. در نهایت تاییدیه ها را نباید زیاد جدی گرفت و در روند خرید کتاب بایستی وزن کمتری را به آن ها اختصاص داد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

در ادامه بررسی کتاب انسان بی نقص از مایکل سندل اشاره ای به استفاده از ترا ریخته سازی در بهبود عضلات، حافظه و افزایش قد می کنم:

برخی از والدین ناشنوا دفاع کرده اند و معتقدند چرا که آنها هر قدر که تلاش کنند باز هم تضمینی برای این که نتیجه مطلوب را کسب کنند وجود ندارد و از این جنبه تا حدی شبیه تولید مثل عادی است. این دفاع در مقابل، پرسش جذابی را پیش می کشد. چرا عدم قطعیت در این موضوع از نظر اخلاقی عنصر مهمی است؟ آیا اگر علم به چنان پیشرفتی برسد که باعث حذف این عدم قطعیت شود انگاه موضع ما چه باید باشد؟

پیشرفت های علم ژنتیک هم نوید بخش است و هم نگران کننده است. نوید بخش است چونکه باعث گشودن دریچه ای جهت درمان و یا پیشگیری بسیاری از بیماری های طاقت فرسا شده است. نگران کننده است چونکه می تواند این امکان را برای بشر فراهم سازد که سرشت خود را دستکاری کند مثلاً  عضلات، حافظه و خلق و خوی  خویش را تغییر دهد و خود را « از خوب هم بهتر کند».

ژن درمانی سلول های  معیوب مانند سلول های ماهیچه یا سلول های مغزی می تواند آنها را تعمیر یا تعویض کند. مشکل اخلاقی هنگامی رخ می دهد که مردم از این روش نه برای درمان بیماری بلکه برای چیزی فراتر از سلامتی و برکشیدن خود به سطوحی فراتر از سطح طبیعی استفاده کنند.

بیشتر دانشمندان معتقدند که ترا ریخته سازی امن نیست و ممکن است به ایجاد نوزادانی بیانجامد که از ناهنجاری های مادر زادی رنج می برند. در پاسخ تصور کنیم که علم به چنان پیشرفتی برسد که خروجی ترا ریخته سازی به ایجاد نوزادانی با خطر معادل تولد طبیعی باشد، در این صورت چه می توان گفت؟

استفاده از ژن درمانی برای تقویت عظلات

همه از ژن درمانی برای کاهش ضعف عظلات و وارونه سازی روند تحلیل عضلات که همراه با سالخوردگی تشدید می شود استقبال می کنند ولی اگر از این شیوه برای تولید ورزشکارانی که به صورت ژنتیکی تغییر یافته اند چطور؟ اگرچه هنوز استفاده از این شیوه بر روی انسان ها تایید نشده است، کمیته بین المللی المپیک از هم اکنون نگران این واقعیت است که برخلاف داروها، ژن های تغییر یافته را نمی توان از طریق آزمایش های ادرار و خون تشخیص داد.

دو دلیل که برای رد این شیوه ذکر می شود سلامت و انصاف است. این شیوه افزایش توانایی عضلات، می تواند برای سلامتی افراد و ورزشکاران خطرناک باشد و اگر برخی به قیمت به خطر افتادن سلامت شان اجازه یابند که از این شیوه استفاده نمایند آنگاه رقبایشان در وضعیت غیر منصفانه ای قرار می گیرند. در مقابل تصور کنید که خطر ژن درمانی بیش از خطرات رژیم های لاغری و یا تمرینات شدید نباشد در این صورت چه می توان گفت؟ همچنین استدلال انصاف نیز با مشکل بارزی روبروست. همواره برخی از ورزشکاران از استعداد ژنتیکی برتری به دیگران برخوردارند ولی کسی مدعی نمی شود که رقابت بین این ورزشکاران با دیگران غیر منصفانه است. از منظر انصاف تفاوت هایی که از طریق ژن درمانی ایجاد می شود بدتر از تفاوت های طبیعی نیستند.

استفاده از ژن درمانی برای تقویت حافظه

دانشمندان به ژنی در موش ها دست یافته اند که تغییراتی در آن می تواند به موش های باهوشی منتهی شود. این ژن در انسان ها نیز وجود دارد و با سالخوردگی فعالیت آن کاهش می یابد. دارویی که بتواند فرآیند کاهش حافظه ناشی از سالخوردگی را متوقف کند برای شرکت های دارویی حکم معدن طلا و یا ویاگرای مغز را دارد.

این شیوه می تواند کاربرد غیر درمانی نیز داشته باشد  مثلاً وکیلی که می خواهد وقایع متعددی را برای جلسه محاکمه به خاطر بسپارد و یا تاجری که در آستانه سفر به شانگهای چین می خواهد زبان چینی بیاموزد.

برخی نگران این موضوع اند که افزایش توانایی شناخت منجر به ایجاد دو طبقه از انسان ها شود و اگر بتوان این ویژگی را به فرزندان نیز انتقال داد در نهایت به ایجاد دو زیر گونه از انسان ها منجر شود انسان های طبیعی و  انسان های تغییر یافته با توانایی های فراتر از انسان  های طبیعی.

استفاده از ژن درمانی برای تقویت قد

از دهه 1980 استفاده از هورمون رشد برای کودکانی که به علت مشکلات هورمونی کوتاه تر از متوسط( برای پسرها کمتر از 160 سانتی متر و برای دختران کمتر از 150سانتی متر) هستند تایید شده است.

این شیوه گران قیمتی می باشد و دو تا پنج سال طول می کشد و هر سال حدود 20 هزار دلار هزینه دارد و در نهایت منجر به افزایش 5 تا 8 سانتی متری قد می تواند بشود.

اگر هورمون درمانی به کودکان دارای ضعف هورمونی محدود نباشد چطور؟ مثلا کودکی که عضو تیم بسکتبال است و می خواهد که دارای قد بالاتری باشد.

برخی از مخالفان این شیوه برای افزایش قد معتقدند که این عمل ره به جایی نمی برد چرا که در صورت افزایش قد استفاده کنندگان، دیگران که قبلا کوتاه قد محسوب نمی شدند اکنون کوتاه قد بشمار خواهند آمد و این خود به یک نوع رقابت هورمونی برای افزایش قد خواهد شد. البته برخی از موافقان در پاسخ به این نکته پیشنهاد می دهند که با مالیات بستن به کسانی که از این شیوه استفاده می کنند  می توان به تماشاگران بیگناهی که از محرومیت نسبی قامت رنج می برند کمک کرد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

اخیراً کتاب « انسان بی نقص» از مایکل سندل از نشر نو و ترجمه آقای افشین خاکباز را خواندم. مانند غالب کتاب های نشر نو بسیار خواندنی و جذاب بود.  در عین حال کتاب تا حدی سخت و در برخی قسمت ها مبهم بود به طوری که به فاصله یک ماه مجدداً کتاب را به طور کامل خواندم. نویسنده کتاب آقای « مایکل سندل» فیلسوف معاصر آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد است. انجمن علوم سیاسی آمریکا در سال ۲۰۰۸ از سندل بخاطر نبوغ اش در تدریس، تقدیر کرد در سال 2001 دعوت به حضور در شورایی تازه تاسیس به نام اخلاق زیستی شد که به دستور رئیس جمهور وقت آمریکا جورج دبلیو بوش تشکیل شده بود و همراه با دانشمندان مختلفی در حوزه های گوناگونی از جمله فیلسوفان، فیزیک دانان، متخصصان حقوق و متخصصان سیاست عمومی در زمینه مسائل اخلاقی پژوهش های سلول های بنیادی، ترا ریخته سازی و مهندسی ژنتیک همکاری نمود. ماحصل فعالیت چهارساله وی در این شورا کتاب حاضر شده است. ترجمه کتاب روان است. برخی قسمت های کتاب بسیار عالی است از جمله می توان به شروع طوفانی کتاب که با یک مثال از یک زوج ناشنوا که فرزند دار می شوند اشاره کرد. این شروع گیرای کتاب برخلاف کتابی هایی است که شروع کسل کننده ای دارند و مدتی طول می کشد تا در ادامه جذب موضوع شویم.

حال بپردازیم به جریان کتاب:

زوجی ناشنوا تصمیم گرفتند که بچه دار شوند و ترجیح می دادند که کودکشان نیز ناشنوا باشد. این دو ناشنوایی را هویتی فرهنگی می دانستند نه معلولیتی نیازمند درمان و به ناشنوایی خود افتخار می کردند. آنها برای اینکه بتوانند کودکی ناشنوا را باردار شوند به دنبال اهدا کننده اسپرمی می گشتند که تا پنج پشت ناشنوا باشد و در نهایت نیز موفق شدند. کودک ناشنوای آنها به دنیا آمد. این دو از این که انتشار داستان آنها در نشریه واشنگتن پست محکومیت گسترده ای را به دنبال آورد متعجب شدند. خوانندگان داستان آنها از این جهت ناراحت بودند که این دو به عمد باعث به دنیا آمدن کودکی معلول شده اند. اما والدین کودک برخلاف آنها معتقد بودند که خطایی مرتکب نشده اند و ناشنوایی را معلولیت نمی دانند و فقط خواسته اند که کودکی چون خود به دنیا بیاورند.

آیا برنامه ریزی برای به دنیا آوردن کودکی ناشنوا اشتباه است؟ اگر پاسخ مثبت است چه چیز باعث شده است که این عمل اشتباه باشد؟

حال بپردازیم به داستان دیگری: زوجی نابارور به دنبال اهدا کننده تخمک می گشتند که دارای 190 سانتی متر قد، ورزشکار، دارای نمره ورودی به دانشگاه بیش از 1400 و همچنین بدون سابقه ای خاص در مشکلات خانوادگی. آنها در ازای دریافت تخمکی از اهدا کننده ای با این مشخصات راضی به پرداخت 50 هزار دلار نیز بودند.

انتشار داستان آنها برخلاف موضوع والدین ناشنوا باعث عکس العمل منفی در جامعه نشد.

در بخش های دیگر در مورد این مثال ها و سایر موارد بیشتر می نویسم.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

در ادامه اشاره به کتاب  « از کتاب» از جناب محمدرضا شعبانعلی می خواهم یک تقسیم بندی اجمالی از نویسندگان غیر داستانی معرفی کنم:

پژوهشگران، دانشمندان و نظریه پردازان

بسیار مهم است که خوانندگان حرفه ای همواره در سبد مطالعات خود سهمی به نویسندگانی اختصاص دهند که نگرش و دانش دست اول را ارائه می دهند در عین حال به علت دشواری هایی که در آثار غالب این نویسندگان وجود دارد بیشتر آثار آنها برای خوانندگان تازه کار آنچنان مناسب نخواهد بود.

در میان همین نویسندگان هستند کسانی که می کوشند زبان خود را به زبان روزمره نزدیک تر کنند از جمله باراباشی که در حوزه علم شبکه صاحب نظر است، ریچارد تیلر که در حوزه اقتصاد رفتاری صاحب نظر است [ برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2017 ] ، دنیل کانمن نویسنده کتاب تفکر تند، کند و سریع ، سابین هسن فدلر نویسنده آلمانی حوزه فیزیک نظری و اگر نویسندگان یک پله پایین تر را در نظر بگیریم می توان از دن اریلی نام برد.

نویسندگان واسط

نویسندگان این گروه تعداد زیادی کتاب و مقاله درباره یک موضوع می خوانند و گزارشی از مطالعات خود را در قالب یک کتاب منتشر می کنند و کمک می کنند که روایتی ساده تر از کتاب ها و پژوهش های پیچیده و یا کمتر خوانده شده ارائه شود و کمک می کنند جریان علم و اطلاعات برقرار باشد. بیشتر نویسندگان کتاب های پرفروش را می توان در این دسته قرار داد از جمله آدام گرانت  و چارلز دوهیک. البته همه نویسندگان این دسته در یک سطح کار نمی کنند از جمله می توان به جیمز گلیک  اشاره کرد او خواننده ای خوب ، دقیق و حرفه است و قلم شیوایی دارد. دو کتاب او نظریه اطلاعات و آشوب می تواند برای خوانندگان غیر متخصص منابعی مفید و آموزنده باشند. به عنوان مثالی دیگر می توان به نیر ایال نویسنده کتاب قلاب اشاره کرد. در این دسته نویسندگان ضعیف تری هم هستند که در آثارشان آنقدر ساده سازی می کنند که متنشان علیرغم جذاب بودن ، غیر دقیق می باشد.  این نویسندگان بیشتر به شواهد مثبت توجه می کنند و از اشاره به تحقیقاتی که ادعایشان را تضعیف کنند خودداری می کنند. ملکوم گلدول، رولف دوبلی و دنیل پینک از این جمله نویسندگان می باشند. نیر ایال در کتاب مدیریت توجه در این گروه ضعیف تر قرار گرفته است.

وبلاگ نویسانی که نویسنده شده اند

کتاب های این نویسندگان معمولاً راحت و به سرعت خوانده می شوند و مطالعه آنها با فشار ذهنی چندانی همراه نیست. از جمله نویسندگان این گروه می توان به مارک منسون، ست گادین و تیم فریس اشاره کرد.

  • مهرزاد نوشاد
  • ۰
  • ۰

امشب قد دارم به بخش دیگری از کتاب  « بودیسم و صوفیسم» نوشته دکتر عبدالحمید ضیایی اشاره کنم و نگاهی به شفقت و عشق دیگرخواهانه در عرفان اسلامی و همچنین اشاراتی به معرفت شناسی و نیز نشانه هایی از بودیسم در سرزمین ایران نماییم:

عشق دیگر خواهانه و شفقت در عرفان اسلامی:

آموزه محوری برابری ادیان نخستین بار با تعالیم حسین بن منصور حلاج وارد تصوف شد. هنگامی در حضور او کسی مردی یهودی را سگ خطاب کرد، حلاج به او خرده گرفت و گفت همه ادیان از آن خداست.

ابن عربی مخاطب را وصیّت می کند که خود را مقید به عقیده خاصی مکن تا دیگران را تکفیر نکنی که چون پایبند عقیده مشخصی شدی خیر کثیر را از دست داده ای. خدا در هر زمان و هر مکان موجود است و بر هر چیز قادر. چنین خدایی را یک عقیده ی واحد محدود نخواهد کرد. چکیده عرفان ابن عربی این است که شفقت بر خلق خدا از غیرت در راه خدا ارجمندتر و بایسته‌تر است.

شبلی نیز گفته بود سال ها در پی گفتن یک الحمدلله توبه می کنم! زیرا در بازار بغداد آتش سوزی رخ داد و به دکان من آسیبی نرسید، از این رو الحمدلله گفتم و هنگامی که به من گوشزد شد که این الحمدلله از روی خودخواهی است آگاه شدم و استغفار کردم.

همچنین شبلی انبانی از گندم می خرد و پس از طی مسیری طولانی در می یابد که موری را با خود حمل و سرگشته کرده است و ناراحت می شود.

حتی گناه کاران نیز در منظر عرفا حرمت داشتند. شیخ ابوسعید ابوالخیر در نیشابور به جمعی می رسد که مشغول شراب خواری بودند. شیخ رو به آنها می کند و می گوید آنچنان که در این جهان خوش هستید خداوند در آن جهان نیز خوش دلتان گرداند. آن جماعت در پای شیخ افتادند و توبه کرده و از نیک مردان گشتند.

شیخ احمد رفاعی حتی به سگ و خوک هم سلام می کرد و گاه سگش را چرب می کرد و شستشو می داد.

داستان فیل و کوران از ادبیات هندی به تصوف ایرانی وارد شده است. اصل داستان فیل در میان کوران در مجموعه اودانه ی بودایی نقل شده است. این داستان با تفاوت هایی در جزئیات وارد ادبیات اسلامی شده است و کسانی چون امام محمد غزالی در احیا علوم الدین و کیمیای سعادت، حکیم سنایی در حدیقه الحقیقه، این داستان را نقل کرده اند. معروفترین نقل این داستان آن است که مولوی در دفتر سوم مثنوی آورده است با این تفاوت که به فیل نه در میان کوران بلکه در اتاق تاریک اشاره شده است.

بلخ و بخارا و قندهار بیش از سایر نقاط ایران محل نفوذ بوداییان بوده است. شهر مزار شریف کنونی بازمانده بلخ می باشد. دو مجسمه بودا به ارتفاع 55 و35 متر که داخل صخره های آهکی کنده کاری شده بودند در سال 2001 توسط حکومت طالبان منفجر شدند.

اصل کتاب کلیله و دمنه را ایرانیان در دوره ی ساسانی از هندوستان به ایران آوردند. اصل این کتاب در هندی « پنجه تنتره» بوده است. در متن سانسکریت پنجه تنتره همانند برخی از متون بودایی قطعات نظم نثر در هم آمیخته انشاء شده است

در بسیاری از داستان ها بودا در قالب آهویی ظاهر شده است. در زندگی ابراهیم ادهم نیز آهو نقشی اساسی دارد.

در عرفان خراسانی تولد ثانی تعبیر دیگری از مرگ اختیاری است. موت اختیاری مشتمل بر چهار قسم می باشد:

  1. موت احمر: که همان مرگ نفس می باشد.
  2.  موت ابیض: تحمل گرسنگی و پرهیز از طعام های رنگارنگ می باشد.
  3. موت اسود: تحمل آزار خلق و بردباری در برابر جفای مردم می باشد.
  4. موت اخضر: پرهیز از پوشیدن لباس های فاخر می باشد.

 

معرفت شناسی

معرفت شناسی در باب شناخت و معرفت انسان بحث می کند. از مباحث و پرسش های اصلی معرفت شناسی روش و شناخت عالم خارج و حقایق هستی است. از نظر عین القضات همدانی علم حاصل اداراک عقل از عالم طبیعت یا عالم محسوس است و با زبان ارتجاعی قابل بیان شدن است. معرفت در مقابل علم است و تفاوت آن با علم تعبیر ناپذیری آن از طریق زبان عادی است. موضوع معرفت عالم طبیعت نیست بلکه عالم ماوراء طبیعت است. سخن عین القضات با نظریات ویتکنشتاین و کارناپ شباهت بسیار دارد.

هجویری در کشف المحجوب معتقد است: « عقل اگر معرفت زا بود کافرانی که از عقل برخوردارند می بایست عارف باشند و دیوانگان و کودکان که فاقد عقل اند، در جرگه ی اهل ایمان به حساب نیایند.

عرفان به رقم آموزش بسط مدارا و کثرت گرایی با رویکرد افراطی در نقد عقل فلسفی، به ورطه جزم اندیشی افتاده است. مرجعیت شهود عرفانی و ابطال ناپذیری آن و اصرار و ابرام عارفان بر معرفی این شیوه به مثابه ی یگانه ترین و عالی ترین شکل وصول به حقیقت جز جزم اندیشی چه نام دیگری می تواند داشته باشد؟

دیار خراسان از دیر باز سرزمینی فلسفه گریز و شعرخیز بوده است. از امام محمد غزالی، مولوی، عطار و سنایی گرفته تا دکتر علی شریعتی.

  • مهرزاد نوشاد