مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

مارک تواین:

فرقی میان کسی که کتاب نمی خواند با کسی که نمی تواند بخواند نیست.

آخرین مطالب
  • ۱
  • ۰

عصر باروک

مطلبی کوتاه می نوسیم در معرفی عصر باروک با استناد از کتاب دنیای سوفی از نویسنده ارزشمند یوستین گردر:

« لفظ باروک از واژه ای است که برای توصیف کردن مرواریدهای با اشکال نامنظم به کار می رود. در قیاس با سبک ساده و موزون رنسانس، بی نظمی ویژگی باروک بود. قرن هفدهم معروف به عصر باروک شده است و این به دلیل تضاد های آشتی ناپذیر این قرن بوده است. هم کاخ های سر برافراشته را داریم و هم دیرهای دور افتاده. از یک طرف خودنماییهای پر زرق و برق را داریم و از طرفی نهضتهای رهبانی تارک دنیا. از یک سو اشراف فرانسوی و دربار ورسای را داریم و از سوی دیگر مردم تنگدست فرانسه.

از دید سیاسی نیز دورانی پر زدو خورد بود. جنگ اروپا را ویران کرده بود. مشخص ترین آنها جنگ سی ساله بین سال های 1618 تا 1648 بود که بیشتر قاره اروپا را به هم ریخت. مجموعه ای از چند جنگ که در نهایت آلمان لطمه زیادی خورد و فرانسه رفته رفته قدرت غالب اروپا شد. این جنگ ها تا اندازه زیادی میان کاتولیک ها و پروتستان ها بود.

تئاتر به نوعی رایجترین نماد عصر باروک بود. تئاتر نو و همه صحنه سازی سازی و ماشین آلات آن را عصر باروک بوجود آورد. شکسپیر یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان یک پایش در عصر رنسانس و یک پایش در عصر باروک بود.

زندگی به نوعی صحنه تئاتر و رویا تشبیه می شود. در نمایشنامه ای از لودویک هولبر، چهره بزرگ اسکاندیناوی، می خوانیم: " یپه کارگر فقیر مزرعه در گودالی می خوابد ... و در تختخواب سلطان از خواب بر می خیزد. خیال می کند شاید خواب می دیده که کارگر تهیدست مزرعه است. بعد دوباره که می خوابد او را می برند باز به گودال و از خواب بیدار می شود. این بار خیال می کند که خواب می دیده است که در تخت سلطان است". مشابهاً فرزانه باستان چین چوانگ تسه گفته:" من یکبار خواب دیدم که پروانه ام، و حالا دیگر نمی دانم که آیا چوانگ تسه ام که خواب دید پروانه است یا پروانه ام که خواب می بیند که چوانگ تسه است".

فلسفه هم دستخوش کشمکشی شدید میان طرز فکرهای متضاد بود. همانطور که می دانیم برخی فیلسوفان برآنند که آنچه وجود دارد در کنه، ماهیتی معنوی دارد این دید را آرمان گرایی( ایده آلیسم) می نامند و دیدگاه مغایر آن را ماده گرایی( ماتریالیسم) می نامند. منظور از ماده گرایی فلسفه ایست که می گوید که تمام چیزهای حقیقی از مواد مادی ملموس بدست می آید. فلسفه ماده گرایی در قرن هفدهم هواداران فراوانی یافت. بانفوذ ترین آنها شاید فیلسوف انگلیسی توماس هابز بود. هابز عقیده داشت همه پدیده ها از جمله انسان و حیوان فقط و فقط از ذرات مادی تشکیل شده است. حتی ضمیر یا روح انسان نیز ناشی از حرکت ذره های ریز در مغز است.

علوم جدید پیوسته از ماده گرایی تغذیه می کرد. نیوتن نشان داد که قوانین حرکت همسانی در تمامی جهان حکم فرماست و همه تغییرات دنیای طبیعی را می توان با اصول گرانش عمومی و حرکت اجسام تبیین کرد. کلمه مکانیک از واژه یونانی میخانی به معنای ماشین گرفته شده است.

شگفت آور اینکه هابز و نیوتن هیچکدام تضادی میان دید مکانیکی جهان و ایمان به خداوند ندیدند. ولی وضع ماده گرایان قرن هجدهم با اینان متفاوت بود

عصر باروک با قتل پادشاه سوئد، گوستاو سوم در تالار اپرا در سال 1792 به پایان رسید. ».

 


  • ۹۸/۰۴/۰۸
  • مهرزاد نوشاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی